صبحی
سران بهائی، به خیال پشتیبانی دائمی روسها، سرسپردگی عجیبی به استعمار روستزار داشتند و لذا پیوسته بهائیان را به چاپلوسی برای این استعمار ترغیب میکردند. آری؛ اینست حال و حکایت پیشوایان مسلک ساختگی بهائیت که بر خلاف ادیان الهی و به جای تکیه بر آحاد مردم، حفظ حیات و پیشرفت خود را در گرو ارتباط و خدمت به استعمارگران میدیدند.
سردرگمی و تناقضهایی که بهائیان آگاه و با وجدان پس از مرگ عبدالبهاء با آن مواجه شدند (که اصل مشروعیت بهائیت را برایشان مردود کرد) به قدری بود که به اذعان عبدالحسین آیتی (از مبلّغان پیشین بهائیت)، افراد آگاه و با بصیرت، دلیلی برای بقای بر بهائیت نیافتند و پیروان بهائیت از این پس، یا افراد متعصب و یا جاهل از همهجا بیخبر بودند.
با توجه به اظهارات جناب صبحی، شوقی افندی (اولین و آخرین ولیامر بهائیت) نمیتوانست جانشین موعود عبدالبهاء باشد؛ چرا که صرفنظر از فساد شوقی، جانشینی او بر خلاف خواست بهاء و حتی عبدالبهاء بود. از طرفی جانشینی او نشانی قطعی بر غیرالهی بودن اساس فرقهی بهائیت بود.