نقد تثلیث
عقاید باطلی مانند تثلیث در جوامع متمدن نتیجه ای جز انکار خدا نداشته است. اسکار لند برگ، فیزیکدان آمریکایی مینویسد: در خانوادههای مسیحی، بیشتر بچه ها در ابتدا به یک خدایی شبیه انسان ایمان میآورند و پس از مدتی مفهوم خدا به کلی متروک میشود و از ذهن خارج میشود.
به حکم عقل، عالم مطلق بودن برای موجودی که الوهیت دارد ثابت است اما در الهیات مسیحی که عیسی مسیح خداست، میبینیم او نسبت به زمان ظهور مجددش جهل دارد و اینجا سوال مطرح میشود که چگونه است با اینکه مسیح خداست اما علم مطلق ندارد؟ آیا او خدایی جاهل است؟
علیرغم ادعایی که مسیحیان مبنی بر همسانی و هماهنگی اعتقادات مسیحی با ایمان مسیحی میکنند، به دلیل اینکه حقایق نمیتوانند مغایر هم باشند، اما در آموزهی تثلیث به روشنی شاهد تعارض شدید بین فهم آن و گزارههای عقلی هستیم، تثلیثی که ایمان به آن نه ورای عقل بلکه معارض آن است.
مسیحیان برای فرار از جواب به ضد عقل بودن تثلیث، یکی از مهم ترین دلایلی که می آورند عبارت است از اینکه چون حجم مغز کم است نمی تواند خدای تثلیث را درک کند اما باید توجه داشت که اولا حجم مغز ارتباطی با عقل ندارد و ثانیا عقل، در ارتباط با تثلیث، به نفی آن، نه عدم درک آن، حکم میکند.
در کتاب مقدس بیان شده که مسیح با خدا اتحاد دارد و مسیحیان آن را دلیل بر الوهیت مسیح میدانند، در حالیکه این اتحاد حقیقی در آیات دیگر نقض شده و سایر ایمانداران را نیز با خدا متحد میداند.
تثليث يعنی خدا، مسيح و روحالقدس هر سه خدا هستند و مسيح هم خدا و هم پسر خداست! اما انجيل متي بيش از بيست مرتبه گفته است كه مسيح پسر خدا نيست و حتي در برخی موارد مسيح را در مقابل روحالقدس و جداي از او قرار داده است.