قانون جذب
رمز موفقیت، پشتکار و تلاش در کارهاست. اما افرادی هستند که موفقیت را صرفا در چیزهایی دیگر مثل تصور کردن آن هدف میدانند. برای این مسئله نیز کلاسها و سمینارهایی تشکیل میدهند تا به بهانه به موفقیت رساندن دیگران جیب خود را پُر کنند.
در قانون جذب آنچه که بیشتر از هر چیزی روی آن تاکید میشود، تمرکز بر خیال و ذهن است. بنیانگذاران این قانون برای جذب مخاطب بیشتر بر قوه توهم و تخیل افراد سوار میشوند. از آنجایی که خیال بردازی، قوه عقلانی انسان را تضعیف میکند بنابراین بیشتر مخاطبان قانون جذب را افرادی تشکیل میدهند که گرفتار توهمات و رویا پردازی هستند.
یکی از شگردها برای کهنه نشدن مطالب و جذاب بودن دورههای سخنرانان انگیزشی استفاده از عناوین پرطمطراق و برانگیختن احساسات مردم است. آزمندیان اخیراً دست به کار جدیدی زده و از ایدهای به نام «دانشگاه نخبگان نوبل» رونمایی کرده است و خود را «بنیانگذار دانشگاه نخبگان نوبل» معرفی میکند.
یکی از آموزههای کاذب که وارد کشور ما شده است، پاکسازی کوانتومی است. این آموزه که در حقیقت همان بیانی دیگر از قانون جذب است، اشکالات زیادی دارد. پلورالیسم دینی، مذهب اشتراکی و تنبلی از عوارض این نوع آموزههاست.
باید گفت برخی از شرکت کنندگان در این کلاسها، نه به دلیل درستیِ پاکسازی کوانتومی، بلکه بدلیل «تلقین»، گشایشهای موقت در زندگیشان ایجاد میشود؛ مثلا استرس و تنشهایشان کم میشود. اما سخن در این است که چنین خوشبیینی، هیچگاه به وعده سخنرانان قانون جذب و پاکسازی کوانتومی که قولِ سرازیر شدنِ پول و ثروت و فراوانی و راحتی و سلامتی به زندگی دیگران است، ختم نمیشود.
چیستی انرژی ذهن و محدودهی عمل آن همیشه برای محققان حوزه مطالعات معنوی سؤال بوده است و به جرئت میتوان گفت از مهمترین چالش پژوهشگران حوزهی عرفانهای کاذب در مقابله با شبهجنبشهای معنوی مسأله انرژی ذهن و محدودهی عملکرد آن است.
میبینیم که مایکل لوسیر چگونه هدف متعالی انسان را به لذتهای حیوانی سوق میدهند. مسئلهای که هر حیوانی میتواند به آن دست پیدا کند و انسان در اینجا هدفش با حیوان یکیست. آیا غایت و هدف زندگی انسان در کابارهها است؟
معمولا در مواردی که مروجان قانون جذب تصمیم میگیرند مباحث خود را علمی توضیح بدهند، به چند مسئله روی میآورند؛ یکی از مسائل تاثیر کلمات بر آب یا همان آزمایش ایموتو است؛ «وقتی افکار روی آب تأثیر میگذارد، حالا تصور کنید با خودمان چه کار میکند.» آنها به عنوان یک فکت علمی از آن استفاده میکنند.
در اندیشه مروجین قانون جذب، بهشت و جهنم ساخته و پرداخته اذهان مردم و نتیجهی تصورات مثبت یا منفی انسانها در این دنیا است. این در حالی است که در آیات و روایات بسیاری پاداش بهشت و عذاب جهنم، نتیجه اعمال نیک و بد انسان است و ارتباطی با تصورات ذهنی ندارند.
مسئلهای که مطرح میباشد، این است که این نظریه «قانون جذب» در واقعیت علمی هیچ پایه و اساسی ندارد. مثلا در جذب منفی به وسیلهی افکار منفی و جذب مثبت به وسیلهی افکار مثبت که مروجین قانون جذب قائلند، در فیزیک دقیقا عکس این قضیه صادق است و دو قطب مخالف همدیگر را جذب خواهند کرد.
شبکهی کوئیست در طی فعالیت گسترده خود در طول دههی 80 به بعد از روشهای مختلفی برای اقناع افراد به عضویت استفاده میکرده است. یکی از مرسومترین مفاهیم شبهمعنوی که در شرکتهای نِتوُرک بر روی آن تاکید میشود، موضوع «قانون جذب» و «تفکر مثبت» است.
نصرالله رادش در برنامهی «محاکات» که به مناسبت ایام نوروز پخش میشد، از کتابی با عنوان «معجزه شکرگزاری» به عنوان کتابی موثر در زندگی خود یاد میکند. وی با شور و هیجانی خاص از اهمیت مطالعۀ این کتاب و تأثیری که بر زندگی وی گذاشته سخن می گوید و به دیگران نیز توصیه میکند که این کتاب را بخوانند.
ما دیدیم افرادی که با اینکه تصورات عمیقی نسبت به خواستهای داشتند و شرایط قانون جذب را به خوبی اجرا کردند ولی به خواستهی خود نرسیدند و هیچ کسی منکر این نیست. مثلا شخص نازایی که چندین سال فرزندار شدن را تصور میکند حتی با فرزند خود غذا میخورد، مسافرت میرود و.... ولی بچهدار نمیشود و از این قبیل مسائل.
فردی نازایی که 20 سال آرزوی بچه دار شدن میکند و حتی بچهی خود را در تمام احوالات در کنار خود تصور و حس میکند و.... یا جوانی که چندین سال جنس مخالف خود را عاشقانه دوست دارد و حتی در تصور خود به یاد او غذا میخورد، مسافرت میرود و... ولی به هدف خود نمیرسند! چرا این به اصطلاح قانون در مورد آنها عمل نکرده است؟