شیخ احمد احسایی
ملاعبدالخالق یزدی به عنوان یک یهودی مخفی، در سیمای عالمی شیعی وارد شد و در مدت هفت سال هم نشینی سعی کرد بر تفکرات شیخ احمد احسایی تأثیر بگذارد. اما آیا نظرات نادری که شیخ احسایی به واسطه آن ها میان شیعه شکاف پدید آورد، موجبات تکفیر خود را فراهم و راه ظهور بابیت و بهائیت را هموار کرد، از تأثیرات ملاعبدالخالق یهودی بوده است؟!
در عبارات شیخ احمد احسایی، معصومین (ع) علت فاعلی جهان آفرینش دانسته شده و خلق و روزی بندگان به ایشان نسبت داده شده است. اما اگر مراد او آن است که خلق و روزی به ائمه (ع) تفویض شده مصداق غلو و ناسازگار با دلایل عقلی و نقلی توحید است و اگر مرادش این بوده که معصومین (ع) با اراده خداوند این امور را انجام میدهند، اشکالی ندارد.
شیخ احمد احسایی بر خلاف علمای شیعه که راه رسیدن به معارف دین را اجتهاد میدانستند، راه رسیدن به معارف دینی را در ارتباط خود با پیامبر و امامان (علیهم السلام) میدانست و مدعی ارتباط مستقیم با معصومین (علیهم السلام) بود. از اینرو مرحوم تنکابنی در قصص العلماء، به ذکر گوشهای از ادعاهای شیخ احسایی در این خصوص پرداخته است.
شیخ احمد احسائی، امامان معصوم (علیهم السلام) را آفرینندهی موجودات دیگر به اذن پروردگار دانسته و خالقیت، رازقیت و مشیت الهی را به اهلبیت (علیهم السلام) نسبت داده است. این در حالیست که معصومین (علیهم السلام)، با ادعای تفویض غالیان عصر خود به مخالفت برخواسته و از کسانی که چنین مقاماتی برای ایشان قائل بودند، برائت جستهاند.
علمای فرقهی شیخیه، ائمهی اطهار (علیهم السلام) را علت فاعلی جهان آفرینش میدانند و معتقدند که ایشان، دیگر مخلوقات را میآفرینند و روزی میدهند. اگر مراد ایشان آن است که این امور به ائمه تفویض شده و خداوند نقشی ندارد، با آیات و روایات تنافی دارد و اگر مرادشان این است که با ارادهی خداوند این امور را انجام میدهند، اشکالی ندارد.
شیخ احمد احسایی پیشوای مسلک شیخیه در شرح خود بر زیارت جامعه کبیره، معصومین (علیهم السلام) را علّت فاعلی خلق دانسته و مدعی شده که خداوند امور خلقت را به ایشان واگذار کرده است. اما باید دانست که این ادعای شیخ احسایی به هیچوجه با آیات قرآن کریم سازگاری نداشته و شیخ احسایی با چنین ادعایی، خود را در ردیف غُلات قرار داده است.
شیخ احمد احسایی پیشوای مسلک شیخیه، در شرح زیارت جامعه کبیرهی خود، با تطبیق اسم جلالهی «الله» بر امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، ایشان را ستون آسمانها و زمین معرفی میکند. این در حالیست که تطبیق اسم جلالهی «الله» بر ایشان، بیشک امری غیرقابل توجیه است که نهایتاً به غلو در مقام ایشان منتهی خواهد شد.
شیخ احمد احسایی (پیشوای شیخیه) معتقد بود که هیچگونه اسم و صفتی بر خدای تعالی اطلاق نگشته و تمام صفات الهی در اهلبیت (علیهم السلام) محقق میشود. این در حالیست که: جمهور شیعهی امامیه بر آنند که خداوند دارای صفات ثبوتی (نظیر علم و قدرت و...) است که عین ذات و نه مخلوق او هستند. بعلاوه؛ اعتقاد شیخ در نهایت به غلوّ منجر میشود.
هرچند رهبران شیخیه پس از کاظم رشتی خود را مخالف سرسخت بابیت و بهائیت میدانند، اما قرائنی حکایت از آن دارد که این دو فرقهی نوظهور، مولود برخی آموزهها و تفکرات پیشوایان شیخیه هستند. چرا که پیشوایان فرقهی بابی و بهائی، با سوءاستفاده از برخی تفکرات شیخیه، مستمسکی برای خود دست و پا کرده و پیشوایان شیخی را مبشر خود دانستهاند.
شیخ احمد احسایی در آثار خود، مطالب غلوآمیزی در خصوص جایگاه معصومین (علیهم السلام) ذکر کرد و صراحتاً وجود موجودات را صادر از وجود ائمه (علیهم السلام) میداند. این در حالیست که نه تنها هیچکدام از معصومین (علیهم السلام) برای خود چنین مقامی قائل نشده؛ بلکه با کسانی که اینگونه صفات را به ایشان میدادند، به شدت برخورد مینمودند.
شیخ احمد احسایی در شرح زیارت جامعهی کبیره خود، گناه شیعیان را حقیقتاً بر عهدهی معصومین (علیهم السلام) دانسته و به توجیه آیهی قرآن در رد ادعای خود پرداخته است. این در حالیست که: 1. لازمهی این حرف، نسبت دادن گناه به اهلبیت (علیهم السلام) است 2. گناه، حاصل عمل اختیاری هر انسان است و جز خود گناهکار کسی مقصّر نیست.
پیشوایان شیخیه معتقدند که پیامبر، جسمی غیرقابل دیدن داشته و همچون روحی منجمد بوده است. این درحالیست که: 1. اگر چشمها نمیتوانستند پیامبر را ببینند، پس مردم چه میدیدند؟ 2. اگر قرار میبود جسم پیامبر اینگونه باشد، پس بهتر نبود ملائکه به جای ایشان فرستاده شوند؟ 3. قرآن صراحتاً پیامبر را در مسائل بشری مانند دیگر انسانها معرفی میکند.
حاج کریم خان کرمانی معتقد است که شیخ احمد در 37 علم از جمله موسیقی، هیأت، جفر و... صاحب تألیف و نظر بوده است. نگارش شروحی بر کتابهای فلسفی ملاصدرا، شیخیان را بر آن داشت که شیخ احمد را صاحب قلم در علم فلسفه نیز بدانند. این در حالیست که به گفتهی مرحوم آشتیانی شیخ احمد، حتی یک قاعده از قواعد فلسفه و عرفان را درک ننموده است.
پیشوای مسلک شیخیه علومی فرای علوم اکتسابی متداول برای خود قائل بوده و همچنان که خود را در علومی نظیر کیمیا ماهر میدانست، مدعی میشد که علومش را از ائمه اطهار (علیهم السلام) کسب کرده است. این در حالیست که احسایی به هنگام عمل، برای اثبات مدعیات خود، به بهانههایی پوچ از زیر اثبات مدعیاتش شانه خالی کرده است.