رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی از سال ۱۸۹۶ تا ژوئن ۱۹۶۷ برای کسب جولان تلاش کردند اما سرانجام در یک حمله شش روزه در این سال، سرزمین جولان را اشغال کرده و به منظور جدا کردن جولان از سوریه سیاست ساخت شهرکهای یهودی نشین در مناطق مرکزی جولان را در دستور کار خود قرار داده است.
بر اساس قانون «ستاتیکو» هرگونه دست اندازی رژیم صهیونیستی به اماکن و مقدسات مسیحیان و مسلمانان و عدم رعایت حقوق آنان ناقض این قانون است.
رژیم صهیونیستی توافقنامه صلح پیمان ابراهیم (ع) در غرب آسیا (خاورمیانه) را برای اهداف غیردینی نظیر مشروعیت خویش، تهدید امنیت و منافع کشورهایی نظیر ایران و نفوذ در آنها تدارك دیده است.
بر اساس متون صهیونیستی نمیتوان از رژیم اشغالگر صهیونیستی توقع طرفداری از صلح در خاورمیانه به ویژه درباره فلسطین داشت؛ زیرا آنان به دنبال تحقق پیشگوییهای انبیاء در جهت ظهور مسیحا هستند و سرعت بخشیدن به نبرد پایانی، یکی از عناصر اصلی در این پیشگوییها است.
یکی از نشانههای همبستگی بهائیان با رژیم صهیونیستی، حمایت آنان از سیاستهای جنگطلبانهی این رژیم غاصب و کودککش است. اینها همه در حالیست که بهائیت با طرح شعارهای صلح جهانی و جنگستیزانه، فعالیتهای تبلیغی خود را به پیش برده و از حمایت مالی جنگطلبان و سکوت معنادار در برابر جانیان سخنی به میان نمیآورد؟!
یکی از عواملی که موجب شده تا فرقهی بهائیت از پایگاهی مردمی برخوردار نباشد، وابستگی آن به حکومتهای ظالم میباشد. از اینرو، روابط سرکردگان بهائیت با مقامات اسرائیل، گویای پیوند شوم میان این دو غدهی سرطانی است. اما به راستی، چگونه بهائیت خود را دینی الهی مینامد در حالی که از پشتیبانی رژیم غاصب و کودککش صهیونیستی بهره میبرد؟!
دیوید بن گوریون از مهمترین پایهگذاران رژیم جعلی اسرائیل محسوب میشود. وی از عوامل مستقیم قتلعام دیر یاسین، عملیاتهای تروریستی انفجار هتل ملک داوود و هتل سمیرامیس و ارتکاب جنایات علیه مصر و الجزایر میباشد. با این حال، سران تشکیلات بهائیت، از روابط خود با این شخص خونخوار، به عنوان افتخاری برای بهائیان یاد کردهاند.
در مقابل خوش خدمتی رهبران بهائیت از اسرائیل، این رژیم در کنار نسلکشی و آوارگی فلسطینیان، بهائیت را به رسمیت شناخته است. اما به راستی اگر بهائیت در اسرائیل به رسمیت شناخته شده است، پس چرا محدودیتهای شدیدی برای فعالیت و یا حتی حضور بهائیان در اسرائیل وجود دارد؟! با این حال، بهائیت را تنها میتوان تفکر صادراتی اسرائیل دانست.
رهبران فرقهی بهائیت، صراحتاً بقای حیات خود را وابسته به اسرائیل دانستهاند. از اینرو روحیه ماکسول (همسر شوقی افندی)، بهائیت و اسرائیل به حلقههای زنجیر به هم پیوسته تشبیه کرده است. اما به راستی چگونه میتوان بهائیت را دینی الهی برشمرد و در عین حال، بقای آن را به پیوند با رژیم غاصب و کودککش اسرائیل مشروط کرد؟!