خندوانه
تمام آن نوجوانانی که، فوتبال قبلهی آمال شان است و فوتبالیست عشقشان، با دیدن یک چهرهی مشهور فوتبالی که نام نویسندهای را میبرد ترغیب میشوند آن نویسنده را بشناسند یا حتی چند اثر او را بخوانند. یا وقتی نام کتابی برده میشود مشتاق میشوند آن کتاب را بدست آورده و حتی روزنامهوار، مطالعه کنند؛ چرا که شخصیت محبوبشان چنین کرده یا میکند.
یک کمدین ایرانی، حکایت رستم و سهراب را در قالبی طنز، بازگویی کرد. نه کسی ناراحت شد و نه حق کسی پایمال... جز عدهای که سعی دارند فضا را مشوّش و آب را گلآلود کنند و یک سایت زرتشتی هم این وسط کوشید که از آب گلآلود ماهی بگیرید! سایت محترم زرتشتی! این آب گل آلود ماهی ندارد! چون رستم و سهراب هیچ یک زرتشتی نبودند. به ویژه رستم که ماهیتاً شخصیتی ضد زرتشت بود.
باز هم صدای نعره و قیل و قالِ جماعتِ قمهکش و هوچیبازِ باستانگرا بلند شد! چه خبر است؟ آسمان به زمین آمده؟! نه! پس چه شده؟! مردم را ببین که میخندند! خوب بخندند... چه ایرادی دارد؟ یک دخترخانم هنرمند در برنامه خندوانه، با یک استندآپ کمدی جذاب و بازتعریف داستان رستم و سهراب در قالب طنز، دل میلیونها نفر را شاد کرد. اما مگر بهانهتراشی برخی تمامی دارد؟!