تساوی حقوق زن و مرد
عبدالبهاء در توجیهی غیرمستند و غیرمنطقی، اختصاص خانهی متوفی به فرزند بزرگ پسری را به تبعیت از میراث نبوت در پیامبران دانسته و پسر بزرگ را مسئول رسیدگی به امور خانواده معرفی کرده است! اما به راستی اگر پسران بهائی هم به تبع عبدالبهاء از این وظیفهی اخلاقیشان شانه خالی کردند، تکلیف خانوادهی متوفی و شعار پوشالی تساویطلبی چه خواهد شد؟!
مبلّغان بهائی مدعیاند پیشوایان این فرقه برای اولینبار، به دفاع از حقوق زن برخواسته و از اینرو، سایر جنبشهای آزادیخواهانه از بهائیت الگو گرفتهاند. این در حالیست که از یکسو این آموزه شعاری توخالی در بهائیت به شمار آمده و از سویی دیگر پیشوایان بهائی مخترع این شعار نبوده و آن را از شعارهای مُدرن زمانشان کپیبرداری کردهاند.
پیشوایان بهائی در شعارهای تبلیغاتی خود، تأکید بسیاری بر تساوی حقوق زن و مرد داشته و در این راستا، شوقی افندی از این شعار، به عنوان فرصت تبلیغی مناسب برای بهائیان یاد کرده است. این در حالیست که تقسیم نامساوی و بلکه ناعادلانهی ارث میان دختر و پسر در این فرقه، نمونهی بارزی از تناقض در گفتار تا عمل پیشوایان بهائیت است!
مبلّغین بهائی در راستای سرپوش نهادن بر تضییع حقوق زن و دامن زدن به اصل نابرابری میان زن و مرد در این فرقه، مدعی میشوند اسلام به زدن زنان فرمان داده است. این در حالیست که ضرب در آیه به معنای زدن نیست و بر فرض هم که به معنای زدن باشد، طی مراحل ملاطفتآمیز برای احقاق حقوق مرد شرط بوده و زدن باید آرام و به طور ملایمتآمیز باشد.
پیشوایان بهائی خود را مخترع شعار تساوی حقوق زن و مرد دانسته و رشد و تعالی عالم انسانی را بر رعایت مساوات میان زن و مرد متوقف دانستهاند. این در حالیست که بر خلاف این آموزه، حق مالکیت اموال بخشیده شده به زن میّت را از او سلب کرده و حکم به مصادره و تقسیم اموالی که شوهر به او در زمان حیاتش بخشیده را صادر کردهاند.
بنابر تأکید شوقی افندی، بهائیان موظفند تا از شعار تساوی زن و مرد در این فرقه، به عنوان فرصت تبلیغی مناسب استفاده کنند. اما آیا فرقهای که احکامی نابرابر در ارث بردن زن و مرد وضع کرده و یا حضور در بالاترین نهاد تصمیمگیری خود (بیت العدل) را مختص مردان دانسته و یا اساساً جنس زن را پست برشمرده، میتواند منادی این شعار باشد؟!
پیشوایان بهائیت موضوع تساوی زن و مرد را به عنوان یکی از اختراعات خود معرفی میکنند. این در حالیست که اگر مرادشان از تساوی، جنبهی انسانیت باشد که اسلام پیش از بهائیت به آن تصریح کرده است. اگر هم مرادشان از تساوی برخی جنبههای حقوقی و مسئولیتی (مثل تساوی در ارث یا تصدی برخی مناصب) است، که در بهائیت هم، چنین تساوی وجود ندارد!
مبلّغ بهائی در دفاع از مسئلهی مساوات میان نر و ماده در بهائیت گفت: در آئین ما بر لزوم تساوی مرد و زن تأکید شده، تا جایی که حضرت عبدالبهاء این مسئله رو به گیاهان و حیوانات هم تسرّی دادند. این در حالیست که این ادعا از لحاظ علمی صحیح نبوده و بر فرض قبول آن از جهاتی دیگر، با گفتهی دیگر عبدالبهاء در خصوص برتری جنس نر، تناقض دارد!
پیشوایان بهائیت اصل تساوی زن و مرد را از اختراعات خود برشمردهاند. از اینرو عبدالبهاء با شعار عدم تفاوت میان زن و مرد، هردو را یکسان و مساوی خوانده است. اما بر خلاف این ادعا، عبدالبهاء با مخاطب قرار دادن زنان؛ جنس زن را بیاستعداد و بیلیاقت خوانده و تنها امید به پیشرفتش را لطف پیامبرخواندهی این فرقه دانسته است!
دومین پیشوای بهائیت، عبدالبهاء، با تقلید از آیهی قرآنی مدعیست که در درگاه الهی مرد و یا زن بودن ملاک برتری نبوده و میزان، اعمال صالح است. این در حالیست که او، بر خلاف ادعای خود به نبود مرد و زن نزد خدا، مرد را جنس برتر دانسته که زنان میبایست خود را با آن تطبیق دهند! با این حال، چگونه این ادعاهای متناقض قابل توجیه است؟!
پیامبرخواندهی بهائیت، بر خلاف حکم تساوی زن و مرد که عبدالبهاء به او نسبت داده، خانهی مسکونی را تنها به فرزند پسر متوفی اختصاص داده است. از اینرو عبدالبهاء در تحریف کلام پدر و با یک توجیه غیرمقبول، اموال متوفی را مختص به فرزند ارشد دانسته و عملکرد انگلیسیها را در این زمینه، شاهد بر عقلانی بودن حکم پدر خود دانسته است!
«مایکل کوک» مورخ و اسلامشناس انگلیسی، پس از آگاه شدن از واقعه تعرّض به یک زن در یکی از ایستگاههای قطار شهری شیکاگو در منظر عام و بیتفاوتی مردم نسبت به این گونه حوادث، میگوید: ما احساس میکنیم، یک نوع وظیفهای داریم، علاوه بر آن که خود باید به شایستگی رفتار کنیم، دیگران را هم نیز باید از ارتکاب کارهای کاملاً ناپسند نسبت به همنوعان خود، باز داریم».
پیشوایان بهائیت در شعارهای تبلیغاتی خود، مسئلهی مساوات زن و مرد را عامل ترقی و پیشرفت عالم انسانی دانستهاند. این در حالیست که آنان، احکامی سرشار از نابرابری میان زن و مرد تشریع کردهاند. در این صورت، با در نظر داشتن ادعای توقف پیشرفت عالم انسانی بر تساوی زن و مرد؛ رهبران بهائی را میتوان مانع ترقی عالم انسانی دانست.