باب های نا تمام بیان
مهمترین کتاب و بالاترین نوشته ی سید باب که پس از تالیفات دیگرش تنظیم نموده است، کتاب بیان است، زیرا سید در مرتبه ی اول (البته پس از تالیف چند کتاب مانند صحفیه ی بین الحرمین و غیر آن که چندان اهمیت ندارند و یا فعلا در دسترس ما نیست) شرح سوره یوسف را به نام احسن القصص تالیف کرده و بوسیله ی بشروئی و دیگران منتشر شد، سپس تفسیر سوره کوثر را نوشته و بوسیله سید یحیی دارابی منتشر کرد، و چون به اصفهان تبعید می شود، در آنجا هم تفسیر سوره ی والعصر را می نویسد.
سید باب در ابتدای امر خود به جز دعوی رکن رابع (نیابت سید رشتی و بابیت) اظهار نمی کرد، و پس از مدتی که پیشرفت خود را در قلوب مردم ساده لوح مشاهده می نماید، به خود مغرور شده و ادعا می کند که حجة منتظر و مهدی موعود هستم و سپس که مجبور می شود مهدویت را به معنی کلی و نوعی بزند، منافاتی در میان مهدویت نوعی و دعوی نبوت ندیده و در ایام اقامت و محبوس شدنش در ماکو و چهریق شروع به نوشتن کتاب بیان می کند.
سید باب در نوشتن بیان هر چه می توانست قدرت علمی و فکری خود را به کار برده، و خواسته است کتاب جدید و دستورات تازه و احکام و قوانین جدیدی را بیاورد و در اولین مرتبه تالیف خود را به نوزده واحد و هر واحد را به نوزده باب تقسیم می کند که مجموع ابواب کتاب به سیصد و شصت و یک باب منتهی می شود.
و روی این نقشه سید باب مجبور می شود که، در هر باب موضوعی جدید و حکمی تازه و قانون مستقلی را شرح و توضیح بدهد اینست که به ترتیب معهود و معمول فصول عقائد و آداب فقه ( توحید، نبوت، کتاب، قیامت، طهارت، صلوة، و فروعات آنها) را ذکر نموده و بطوری که در کلمات آینده ی او تصریح شده است، یازده واحد آنرا نوشته است.
و متاسفانه از این یازده واحد نیز به جز هشت واحد و ده باب (باب دهم از واحد نهم) در دست مردم نبوده، و ما بقی از میان رفته است، چنان که در مقدمه ی نقطة الکاف هم به این معنی اشاره می کند.
سید باب در مقدمه ی کتاب بیان می گوید: و به عین یقین نظر کن که ابواب دین بیان مترتب گشته به عدد کل شیء (مساوی است با عدد 361) و در ظل هر بابی ملائکه ی سموات و ارض و ما بینهما باذن الله مسبح اند و مکبر و مقدس اند و ممجد و عاملند... الخ.
و چون نتوانسته است این نقشه را (19 واحد) تکمیل کند، در نوشته های اخیر خود شروع به بافندگی نموده و می خواهد از این نقصان و عجز پرده پوشی نماید.
اینست که در رساله ی للثمرة (ص7 س8) می گوید: و ان ابواب البیان قد قدر علی عدد کل شیء و لکنا ما اظهرناه الا احدی عشر واحدا لکل هیکل واحد من هیا کل التسعة .... ثم یقول فی (ص8 س1) و ان اظهر الله عزا فی ایامک (خطاب به ثمره است که صبح ازل باشد) فاظهر مناهج الثمانیة باذن الله.... و فی (ص8 س7) و ان یظهرالله عزا فی ایامک فاصبر علی مانزل و لاتبدل حرفا فان ذلک امر الله... وفی (ص8س13) و یحضر من آثار الله الیک سبعة واحد فانا کنا لمقسمین خذ الواحد لنفسک ثم هب کل واحد لمن فی ارض من فاء و عین و خاء و الف و میم و کاف عباد الله المومنین- ابواب کتاب بیان تقدیر شده است روی عدد کل شیء (361) ولی ما ظاهر نکردیم مگر یازده واحد آنرا که هر واحد برای هیکلی باشد از هیاکل نه گانه.... و اگر در ایام زندگانی تو عزت و قوتی باشد پس هشت واحد دیگر نیز به اذن خدا ظاهر کن تا نوزده واحد تمام باشد و اگر عزت و قدرتی نشد پس صبر کن بر آنچه نازل شده است و حرفی را از آن تبدیل نکن.... هفت واحد از آنرا ماحاضر کرده و قسمت می کنیم که یک واحد که ارض فاء و عین و خاء و الف و میم و کاف باشد سپس تفصیل اسامی اشخاص و بلاد را شرح می دهد.
و در نقطة الکاف (ص244) می گوید: و لهذا بعدد واحد (19) از آثار ظاهر خود که طبق باطن بوده باشد از قبیل قلمدان و کاغذ و نوشته جات و لباس مبارک و خاتم شریف و امثال آنرا به جهت حضرت ازل فرستادند و وصیت نامه نیز فرموده بودند و نص به ولایت و وصایت ایشان فرموده و فرمایش کرده بودند که هشت واحد بیان را بنویسید و هر گاه من یظهره الله در زمان تو به اقتدار ظاهر گردید پیمان را نسخ نما و آنچه که الهام می نمایم بر قلب تو عمل نما... الخ.
از صریح نوشته ی این کتاب که مولف آن معصر و ناظر حوادث و قضایا بوده، معلوم می شود که کوچک ترین خلافی در وصایت و نیابت میرزا یحیی نبوده است، و تتمیم کتاب بیان به موجب دستور خود سید باب به عهده ی او واگذار شده است.
این موضوع از نوشته ی خود سید باب هم در رساله للثمرة واضح می شود زیرا که مراد از ثمره همان میرزا یحیی است، و در ضمن نوشته های سید نیز کاملا به اسم و لقب او تصریح شده است.
یکی از قضایای عجیب اینست که میرزا بهاء با این موضوع تاریخی مسلم و با نص خود سید باب مخالفت کرده و نیابت میرزا یحیی را بکلی انکار نموده و خود را وصی و من یظهره الله خواند.
باز در رساله ی للثمرة (ص38 س11) می گوید: و قد نزل فی البیان بان مقادیر الاحکام قد فصلت فی تسعة عشر واحدا و قد ظهر الی حینئذ احدی عشر واحد و احتجب الثمانیة فی مشیة الله جل جلاله و ان الحکم علی ما ظهر لاعلی ما شاء الله و لم یظهر- در بیان نازل شده است که احکام در نوزده واحد شرح داده شده است و تا امروز یازده واحد آن ظاهر و هشت واحد دیگر آن هنوز در مشیت پروردگار محجوب است و روی ظاهر شده حکم می شود نه روی آنچه خدا خواسته ولی ظاهر نشده است.
متاسفانه این ابواب ناقص مانده و دین بیان با آن نقشه که تنظیم شده بود که به عدد کل شیء باشد، عملی نشده است و به طوری که گفتیم بافندگی های جناب سید تمام شده و نتوانسته است ابواب باقیه ی آنرا تنظیم و ترتیب بدهد.
و تا به حال نشنیده بودیم که پیغمبری از آسمان کتاب ناقصی بیاورد و تکمیل آنرا به وصی خود یا پیغمبر دیگر واگذارد. و عجیب تر اینست که پیغمبر دیگر هم (بهاء) به جای تکمیل آنرا باطل و منسوخ کند.
و باید گفت که : خدای سید باب از تکمیل دین و کتاب سید باب نادم و پشیمان شده و چون متوجه شده است که دین باب و سخنان عجیب در قرن نوزدهم عملی نمی شود از همان نصف کاری کتاب بیان از تصمیم خود متصرف شده و برای برانگیختن میرزا بهاء و انزال کتاب اقدس تصمیم گرفته است.
مسیو نیکلا در مقدمه ی کتاب خود (مذاهب ملل متمدنه س30 ترجمه فارسی ط ایران) می گوید: زیرا که میرزا یحیی، بناء بر عقیده ی تمام بابیه خلیفه بلا حرف باب بوده است، و هیچ کس نباید در این باب تردیدی داشته باشد، و بهائیانی که او را انکار می کنند بی وجدان هستند. مشکل دیگر اینکه این خلیفه یعنی میرزا یحیی بیان را تکمیل کرده است، و این کاری بوده است که برای من یظهره الله محفوظ گذارده و بطوری که خود صبح ازل به من اظهار کرد این کار را انجام داده است، اگر چه چنین کاری به نظر من غیر ممکن می آید. (1)
و خود شما قضاوت کنید که چطور می شود دینی که از طرف خداوند نازل شده باشد تا این حد دارای تناقض و نواقص باشد.
1- محاکمه و بررسی باب و بهاء صفحه ی 174 تا 178
افزودن نظر جدید