معنویت اومانیستی

  • 1403/07/17 - 07:49
در انسان‌شناسی، اومانیسم «انسان محور» معتقد است که انسان، مرکز عالم و خالق همه چیز حتی خدای خویش است. از نظر آن‌ها، یک ندای درونی در انسان می‌گوید که انسان، خدا است.
 معنویت

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در انسان‌شناسی دو نوع اومانیسم داریم: اومانیسم «انسان‌محور» و اومانیسم «خدا محور». در انسان‌محور، انسان مرکز عالم، خالق همه چیز و حتی خدای خویش است. در نوع دوم؛ یعنی اومانیسم خدامحور، خداوند محور هستی است و آدمی در درون این دایره (که محورش خداوند است) زیست می‌کند؛ اما تکیه‌اش بر خدا نیست، بلکه بر توانایی خویش است. برخی از انسان‌گرایی به‌عنوان ایمان به خدای حقیقی؛ یعنی ایمان به خود انسان یاد می‌کنند. از نظر آن‌ها با این که یک ندای درونی در انسان می‌گوید که خدا هست؛ ولی چون انسان آن را نمی‌بیند، پس نباید در مورد آن اظهار نظر نماید و فعلاً آن چیزی که هست و انسان آن را می‌بیند، خود انسان است. در واقع انسان همان خداست و به اندازهٔ تمام انسان‌ها خدا وجود دارد.[1]

انسان‌گرایی یا همان اومانیسم (Humanism) جهان‌بینی فلسفی و اخلاقی است که بر ارزش و عاملیت انسان‌ها به‌صورت فردی یا جمعی تأکید دارد.[2] اومانیسم شالوده فرهنگ و فلسفه بعد از رنسانس در غرب است که بر اساس آن، انسان میزان کلیه ارزش‌ها و فضایل؛ از جمله حق و حق‌گرایی است. اومانیسم، جنبشی فلسفی و ادبی است که زیربنای رنسانس بوده و فرهنگ دوره مدرنیته را تشکیل می‌دهد. این جنبش، سرشت انسانی و علایق طبیعت آدمی را میزان همه چیز قرار می‌دهد. برخوردهای ناشایست و تحقیرآمیز کلیسای قرون وسطی، جرقه‌های تفکر انسان‌محوری و بازگشت انسان به جایگاه و منزلت از دست رفته را زد.

روشنفکران غربی بدین نتیجه رسیده بودند که انسان باید محور همه ابعاد زندگی قرار بگیرد و دیگر دین و خدای کلیسا صلاحیت تصمیم گیری برای انسان را ندارد و تا جایی که توانستند نقش خداوند را از زندگی بشر کم‌رنگ کردند و در دیدگاه‌های الحادی، حتی خداوند را از زندگی حذف کردند و منکر وجود او شدند (اومانیسم الحادی) .

اومانیسم در پی معنایی جدید برای انسان بود و می‌خواست انسان مشغول لذت‌گرایی و ابتهاج‌های مادی شده، هرگونه آداب و معارف دینی را نادیده بگیرد. این تفکر اومانیستی و انسان‌گرایانه در عرفان‌های نوظهور به‌وفور دیده می‌شود؛ چون که محور، انسان است نه کسی دیگر.

بحران عدم معنا در غرب دیگر دردسرساز شده بود و انسان غربی فارغ از معنا و معنویت با شیء و کالا تفاوتی نداشت، لیکن این مسئله دیگر قابل ادامه نبود. به همین منظور در پست مدرنیزم[3] بار دیگر معنویت به زندگی انسان غربی بازگشت؛ ولی چه معنویتی؟ معنویتی خودساخته و دور از آموزه‌های الهی و وحیانی. روشنفکران غربی هم خود را از مقاومت در برابر این حس فراگیر به‌سوی معنویت، ناتوان دیدند و همین موضوع سبب شد تا جلوی این موج معنوی الهی را بگیرند و سوار بر موج معنوی دیگری شوند. آنها عرفان‌های نوظهوری را که سازگار با تفکر اومانیسم بود، با چاشنی شرقی و قالبی غربی عرضه کردند.

 امروزه عرفان‌های نوظهور و فرقه‌های معنویت‌گرای مدرن، انسان‌محوری، درون‌گرایی و سخن‌ نگفتن از خدا را از طریق فیلم‌های سینمایی، نشر کتاب با تیراژ بالا، رسانه‌ها و... به‌شدت تبلیغ می‌کنند.[4] معنویت اومانیستی محور این تبلیغات است.

 پی‌نوشت:
[1]. اومانیسم دینی و اومانیسم سکولار، غلامحسین توکلی، پژوهش‌های فلسفی- کلامی (۱۷ و ۱۸).
[2]. J. Childers/G. Hentzi eds. , The Columbia Dictionary of Modern Literary and Cultural Criticism (1995) p. 140-1
[3]. پسانوگرایی یا پست‌ مدرنیسم، به سیر تحولات گسترده‌ای در نگرش انتقادی، فلسفه، معماری، هنر، ادبیات و فرهنگ می‌گویند که از بطن نوگرایی (مدرنیسم) و در واکنش به آن، و یا به‌عنوان جانشین آن پدید آمد. پست مدرنیته مفهومی تاریخی ـ جامعه‌شناختی است که به دوران تاریخیِ بعد از مدرنیته اطلاق می‌شود.
[4]. اما این کجا و آن کجا، بهمن شریف‌زاده، فصلنامه کتاب نقد، شماره ۳۵، ج۱، ص۱۲، ۱۳۸۶

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.