بی حیایی در سایه ی گریز از شرعیات

  • 1392/09/08 - 06:45
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_عفاف، ملکه ای نفسانی و زینتی برای انسان است و صاحب آن نزد سایرین از مقام و منزلت و کمال انسانی برخوردار خواهد بود. حیا، عفت و حجاب از مواردی است که دین مبین اسلام به شدت از آن دفاع و بر آن سفارش نموده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حیا، عفت و حجاب از مواردی است که دین مبین اسلام به شدت از آن دفاع و بر آن سفارش نموده است. عفاف، ملکه ای نفسانی و زینتی برای انسان است و صاحب آن نزد سایرین از مقام و منزلت و کمال انسانی برخوردار خواهد بود. گستره ی عفت و حیا یک حد وسیعی از افعال انسان را شامل می شود؛ از جمله: عفت در نگاه، در پوشش، در زینت و آرایش، خوردن، در گفتار و اندیشه و خلاصه قوی ترین نیروی تعدیل غرایز و شهوات انسانی و قوه ی بهیمه است.

بعضی آیات قرآن صراحتاً بر این معنی اشاره دارد که، حیا و عفت الزامیست و عقل انسان برترین دلیل بر فطری بودن این مسئله و رعایت آن خواهد بود. آيه اي از داستان حضرت آدم و حوا عليهماالسلام که بر این معنا صحه می گذارد، می فرماید: «فَلَمّا ذاقا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءاتُهُمَا وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِن وَرَقِ الْجَنَّه[1]» : چون از آن درخت تناول کردند، زشتي‌هايشان بر آنان آشکار گرديد و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند. این آیه و نقل جریان حضرت آدم و حوا که در نهایت منجر به هبوط ایشان از آن محل نعیم گردید، نشان می دهد که فطرت انسان، برخلاف تبلیغات غرب و و غرب زدگان، اساساً بدنبال پوشش که یکی از سرشاخه های عفت و حیا است می باشد.

 امام صادق عليه السلام می فرمایند: «اِنَّ مَکارِمَ عَشر،...وَ رأسُهُنَّ الحياء »[2] : « مکارم اخلاق ده عدد است، ... وبالاتر از همه آنها حيا است» ازدیدگاه و منظر صادق اهل البیت علیه السلام که سخن ایشان برگرفته از منبع وحی است، تمام خوبی ها ده جزء دارند و سر منشاء و سردمدار خوبی ها موضوع و بحث حیاست!

با این توضیحات، می بینیم که تصوف فرقه ای و سردمداران آن در مسیر فرار از شریعت، مسائل فطری و انسانی خود را نیز ترک گفته اند و خود را از جرگه ی انسانیت، خارج و در دایره ی بهائم و حیوانات تعریف کرده اند. ایشان برای سهولت و خمودگی و به خاطر عدم باور و اعتقاد صحیح و کامل و قلبی به دین و اخبار آن، از شریعت و مسائل عبادی و شرعی گریزان بوده اندو این معنی صریحاً در برخی کتب و وشته جات ایشان و یا شرح حال برخی از بزرگان آن ها آمده است.

شهاب الدین سهروردی رفیقی داشت به نام شیخ علی کردی که قصد ملاقات وی را کرده بود. وقتی در دمشق سراغ وی را از مردم و آشنایان می گرفت، مردم به وی گفتند: «هذا رجل لایصلی و یمشی مکشوف العوره اکثر اوقاته» یعنی: این مردی که به دنبال وی هستی، نماز را که ترک گفته و اکثر اوقات، لخت مادرزاد در کوی و برزن نمایان شده و راه می رود!

این توضیح نه تنها سهروردی را از ادامه ی راه منصرف نکرد که بلکه وی مصمم تر شد تا او را بیابد. نوشته اند وقتی دوستش را پیدا کرد، می بیند که احوالاتی که از او منقول بوده و شنیده صحت دارد، اما سهروردی در کمال ناباوری خطاب به کردی می گوید: با این کار مرا از خود نتوانی راند.[3] واقعاً چه دلیلی دارد که شهاب الدین سهروردی با همچین شخص بی حیایی ملاقات کرده و همنشین وی گردد. آیا جز این است که ایشان و سایر اقطاب و بزرگان تصوف قید و بندی به شرعیات و خلاقیات و حتی انسانیت و فطرت ندارند؟! و ایا جز این است که این اعمال از عقیده ی فاسد ایشان پرده بر می دارد؟

منابع:

1- سوره النجم، آيه 9
2- مرتضي مطهري، کتاب فطرت، ص 79
3- روضه الریاحین ص 481- 482 (حکایت 443) / نفحات الانس ص 581

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.