آیه برتر !
ما ننسخ من آیة او ننسها نأت بخیر منها او مثلها الم تعلم ان الله علی کل شیء قدیر- آیتی از آیات الهی منسوخ یا فراموش شده و متروک نمی شود مگر این که میاوریم آیتی را که بهتر از اولی یا نظیر آن باشد. (بقره/106)
پس کتابی که بعد از قرآن مجید به عنوان کتاب آسمانی و هدایت بشر نازل می شود، می باید از هر جهت بهتر و جامع تر و مفید تر از قرآن باشد، و ما اگر دین مقدس اسلام و قرآن مجید و احکام و آداب اسلامی را با کتاب سراپا اغلاط (لفظی، ادبی، معنوی) بیان واقدس و مطالب و احکام مسخره آمیز و درهم و خنده آور آنها مقایسه کنیم، پاینده بودن و همیشگی دین اسلام ثابت خواهد شد.
در اینجا خواننده ی گرامی تعجب می کند که با وجود این روایات و آیات صریحه چگونه ممکن است کسی بر خلاف این مطلب مسلم اظهار رای و دعوی خلافی کند، و یا بالاتر از تعجب، بجا است که این صراحت بیان و روشنی مطلب موجب شبهه و تردیدی بوده و خیال شود که بطور مسلم در مقابل این بیان و برهان سخن محکمتر و برهان قویتری موجود است. وما برای رفع این توهم، ناچاریم به مقام جسارت آمده و خواننده را متوجه کنیم که در خلال این کتاب مطالب عجیب تر و دعوی های پوچ تر و بسی سست تری از این طایفه خواهید شنید که انکار خاتمیت در مقابل آنها تعجب آور نیست.
وقتی که سید باب و میرزا بهاء با آن مقامات روحانی و علمی صفری که دارند دعوی ولایت و بلکه دعوی نبوت و بلکه دعوی الوهیت می کنند، وقتی که این دو نفر نوشته های خنده آور و سست و مغلوط خودشان را در مقابل قرآن مجید به نام کلمات آسمانی به مردم عرضه می دارند، چه جای عجب است سخن های دیگری نیز در مقابل برهان و حق مسلم به زبان بیاورند.
و برای اطمینان خاطر شما خوانندگان محترم، عبارتی را که در همین موضوع در یکی از کتاب های این طایفه است نقل می کنیم:
در مصباح هدایت(ج3ص407) در ضمن شرح حال یکی از مبلغین بهائی به نام شیخ محمد ناطق اردستانی اصفهانی (متوفی 1355 قمری در طهران) از قول خود او نقل می کند:
و اما شبهه ی ثانی (خاتمیت) باقی بود، تا روزی در ضمن تحقیقات مراجعه به قرآن مجید و به این آیه تصادف کردم. و لو شئنا لبعثنا من کل قریة من نذیر... الخ
معلوم می شود جناب ناطق چون به این آیه تصادف می کند، شبهه ی خاتمیت او رفع شده و برای بعثت انبیاء مانعی نمی بیند.
اولا: جناب ناطق آیه را که در سوره فرقان آیه 48 است، تحریف کرده و تصرف می کند، و آیه چنین است: و لقد صرفناه بینهم لیذکروا فأبی اکثر الناس الا کفورا و لو شئنا لبعثنا فی کل قریة نذیرا- ما رحمت خودمان را در میان مردم جاری کردیم تا متذکر متنبه شوند ولی اکثر مردم کفران و مخالفت ورزیده و در مقابل حق و فضل پروردگار متعال راه خطا وعناد را پیش گرفتند، و اگر ما می خواستیم هر آینه در هر آبادی و قریه ای پیغمبری را بر می انگیختیم که آنان را به ترس و اجبار به راه صلاح دعوت کنند.
و ثانیا: جناب ناطق از معنای کلمه ی (لو) غفلت کرده است که به قول علمای ادب و لغت مربوط به زمان گذشته بوده و در قضایائی که محقق نشده است استعمال می شود، مانند آیه ی شریفه ی: لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا- اگر در زمین و آسمان خدایائی غیر از پروردگار متعال بود هر آینه در جهان فساد و اختلال دیده می شد.
و ثالثا: بر فرض اینکه معنای آیه ی شریفه مربوط به آینده بوده و چنین باشد، اگر بخواهیم در هر سر زمینی برای اهالی آنجا پیغمبری مبعوث می کنیم، باز مدعی و مقصود ایشان حاصل نخواهد شد، زیرا توانستن دلالت بر وقوع و تحقق نمی کند، مثلا در همین سوره ی فرقان آیه 45 می فرماید:الم تر الی ربک کیف مد الظل و لو شاء لجعله ساکنا- آیا متوجه نشدی که پروردگارت چگونه سایه را پهن و منبسط می کند و اگر می خواست او را ساکن و ثابت قرار می داد، آیا نسبت به این آیه می توانیم بگوئیم که سایه آفتاب ساکن و ثابت است؟
و رابعا: مضمون این آیه ی شریفه اگر محقق و واقع باشد، لازم است در هر قریه و آبادی پیغمبری مبعوث گردد، پس خوب بود جناب ناطق از پیغمبر قریه ی خودش پیروی کرده و او را پیدا کرده و ترویج می نمود نه پیغمبر شیراز و نور مازندران را آن هم پیغمبرانی که هیچگونه جنبه ی انذار نداشتند.
و خامسا: خود این آیه ی شریفه دلالت بر نفی بعثت انبیای دیگر (که مورد تقاضا و میل مخالفین بود) می کند، زیرا در آیه بعد می فرماید: فلا تطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا- پس تو از مردم مخالف پیروی نکرده و در مقابل آنان مجاهدت و مبارزه سخت کن، و تو را باید بجای پیغمبرانی که آنان توقع دارند به تنهائی مشغول تبلیغ و انذار باشی.
و سادسا: این آیه را با آیه اول سوره ی فرقان (تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا) که ما در چند پست پیش استدلال کردیم و هر دو در یک سوره هستند، لازم است ضمیمه کرده و مقصد را بفهمیم.(1)
پس شما از همین یک مورد خواهید فهمید که سخنان این طایفه تا چه اندازه بی پایه و سست و موهون است.
و چون خواننده ی محترم به حقیقت موضوع متوجه شده و اصل مطلب را به طور کامل و واضح درک کرد، نباید به امثال این اوهام و مغالطات و بافندگی های بی اساس اعتناء کرده و فکر و وقت خود را ضایع کند.
و ضمنا لازم است دوستان جناب ناطق متوجه باشند که، شبهه ی ثانی او که موضوع خاتمیت بوده است به جای خود باقی است، وتا این شبهه را از راه برهان محکم و منطق صحیح رفع نکرده اند، نباید بر خلاف آن راه رفته و سخن گویند و مسلم است که هرگز آیات و روایات به آن صراحت قابل در و رفع نخواهند بود.
1- محاکمه و بررسی باب و بهاء صفحه ی 22تا 26
افزودن نظر جدید