نقد دیدگاه عمان سامانی در مورد حضور زعفرجنی در کربلا
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب _ یکی از آسیبهایی که آثار نویسندگان، شاعران و هنرمندان را تهدید میکند، عوامزدگی هنرمند است که به خاطر نداشتن تخصص، دچار آن شده و اندیشههای نادرست و خرافی را هرچه بیشتر در جامعه، نهادینه میکند؛ یکی از مهمترین ابزارهای هنری، شعر بوده که تأثیر شگرفی در جان آدمی دارد.
عمان سامانی به عنوان شاعری که گرایشات صوفیانه دارد، مطالب نادرست تاریخ عاشورا را در کتاب گنجینةالاسرار با زبان شعر در بین دوستداران ادبیات صوفیانه منتشر کرده است. یکی از این مطالب نادرست، حضور پادشاه جنیان «زَعفَر جنی» در روز عاشورای سال 61 ق برای کمک به امام حسین علیهالسلام است. عمان سامانی بدون تحقیق در صحت این داستان، اشعاری را در گنجینةالاسرار خویش به این موضوع جعلی اختصاص داده است:
«از برای جانفشانی نزد شاه زعفر جنی فرا آمد ز راه
جنئی جنت بجانش، ضم شده همتش، رشک بنی آدم شده
جنئی در خاک و ذکرش در فلک غیرتش، سوزندهی جان ملک
با سپاه خود درآمد صف زنان شاه را همچون سعادت، در عنان»[1]
این داستان جعلی در هیچ یک از منابع تاریخی معتبر نقل نشده و در بین آثار موجود، کتاب روضةالشهداء ملاحسین کاشفی، اولین کتابی است که این داستان را نقل کرده است. ملاحسین کاشفی از کتابی به نام نورالائمه این داستان را نقل کرده که امروزه این کتاب، در اختیار ما نیست تا اعتبار آن بررسی شود. کاشفی داستان را اینگونه نقل میکند: «نور الائمه از امام جاراللّه علاّمه «زمخشرى» نقل مىكند كه در آن وقت كه امام حسين عليهالسلام در كربلا تنها مانده بود، امام مىخواست كه حمله كند كه ناگه، گردى و غبارى پديد آمد، چنانچه هيچ كس را نمىديد مقارن اين حال شخصى مهيب با شكل عجيب بر مركبى غريب نشسته، كه سر و دستش به سر و تن اسب ميماند و پايش به مثابۀ شير بود. پيش امام حسين «عليه السلام» آمده سلام كرد، بدين عبارت كه السلام عليک و على جدّک و على أبیک و أمّک امام حسين «عليه السلام»، جواب سلام او بازداد و گفت: تو چه كسى اى نیک بخت، كه در چنين وقتى بر مظلومان بيچاره و غريبان آواره سلام مىكنى؟ گفت: يا بن رسولالله من مهتر پريانم و مولاى سيّد آخر الزّمانم و چاكر شاه مردانم. مرا زعفر زاهد مىگويند، و لشكر من در اين بيابان است. پدرت در وقتى كه به چاه بئر العلم درآمده، ديوان را به ضرب ذوالفقار مسلمان ساخت. پدر مرا بر ايشان مرتبه امارت داد و بعد از فوت پدر، همه در فرمان منند، دستورى ده تا با لشكر خود بيايم و دمار از اين قوم برآرم».[2]
محققین تاریخی، در مباحث مقتلشناسی، کتاب روضةالشهدا را از مملو از جعلیات دانسته و در مباحث تاریخی هیچ گاه به آن استناد نمیکنند، پس نمیتوان به چنین گزارش تاریخی استناد کرد. بعضیها برای اثبات داستان زعفر جنی، به روایتی از کتاب لهوف سید بن طاووس[3] استناد کردهاند که هنگام خروج امام حسین علیهالسلام از مکه به سمت کوفه، عدهای از ملائک الهی به کمک حضرت آمده و درخواست کردند که اجازه دهند همراه ایشان باشند؛ ولی حضرت به آنها اجازه ندادند. این روایت در مورد حضور ملائک الهی است و ارتباطی به حضور جنیان ندارد؛ همچنین بر فرض که در آن روایت، علاوه بر ملائک، حضور جنیان را مطرح میکرد، ارتباطی با مسئله زعفر جنی ندارد؛ زیرا ملاقات ملائک با امام حسین علیهالسلام در هنگام خروج از مکه به سمت کوفه بوده، ولی داستان زعفر جنی در زمان روز عاشورا اتفاق افتاده است؛ به این خاطر، این دو جریان هیچ گونه ارتباطی با هم ندارند.
ملاحسین کاشفی این داستان را از منابعی چون نورالائمه نقل کرده که امروزه در اختیار ما نیست تا صحت آن بررسی شود؛ در نتیجه باید توجه داشت، داستانی که عُمان سامانی در دیوان خود به نظم در آورده، ریشه در کتاب بیاعتبار روضةالشهداء دارد و به این خاطر نمیتوان این داستان را پذیرفت.
پینوشت:
[1]. عمان سامانی، گنجینة الاسرار، بخش ۳۸، در بیان... شرح شرفیابی زعفرجنی به قصد یاری و عزم جانسپاری، خدمت آن بزرگوار و با حالت محرومی مراجعت کردن.
[2]. کاشفی، ملاحسین، روضة الشهداء، نوید اسلام، ج 1، ص 431.
[3]. السيد بن طاووس، اللهوف في قتلى الطفوف، أنوار الهدى، قم، ج 1، ص 41.
افزودن نظر جدید