پاسخ به شبهه کشتن یک یهودی توسط پیامبر(ص) برای رسیدن به همسر وی
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در یکی از کانالهای آتئیستها که به دنبال خرافی نشان دادن دین اسلام است، متنی منتشر شده که با چند دلیل ساده، قصد دارد ثابت کند که محمد صلیاللهعلیهوآله، پیامبر خدا نیست. در این متن 10 دلیل با بیانی ایراد شده که مخاطب را به تأیید مطلب وادارد و اسلام و پیامبر آن را دروغین پندارند، اما هر 10 دلیل یا دروغ است و یا اینکه اگر واقعیتش بیان شود، مشخص میگردد منافاتی با عملکرد دین و پیامبر الهی ندارد.
یکی از این شبهات که یک اتفاق را با مطالب دروغ آمیخته این که گفتهاند غیرممكن است مردی بتواند، شخصی از رهبران یهودی را در حد مرگ شكنجه دهد و او را بكشد، به جهت اینکه به همسر ۱۷ ساله او رسیده و پیامبر خدا باشد!
داستان مطرح شده درباره صفیه دختر حیی بن اخطب، بزرگ یهودیان بنینضیر است. از حیث نسب از نوادگان لاوی فرزند حضرت یعقوب و نیز از نسل حضرت هارون برادر حضرت موسی بود و مادرش از یهودیان بنیقریظه بود. قبیله بنینضیر در سال چهارم هجری، در پی جنگی که بین آنان و مسلمانان رخ داد و یهودیان شکست خوردند، ملزم به ترک مدینه شدند. پس از تبعید از مدینه، عدهای از سران بنینضیر از جمله حیی بن اخطب (پدر صفیه) و کنانه بن ربیع (همسر دوم صفیه) و دیگران به خیبر پناه بردند و در قلعههای آنجا ساکن شدند. پس از صلح حدیبیه، در اوایل سال هفتم هجری همراه با یهودیان خیبر با مسلمانان وارد جنگ شدند.
صفیه پس از کشته شدن پدر و شوهرش در بین اسرای جنگ خیبر بود. دحیه کلبی از مسلمانان از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله سهم خود از غنایم را درخواست کرد؛ حضرت فرمود: «از بین کنیزان یکی را برگزین! او هم صفیه را انتخاب کرد؛ شخصی خدمت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آمد و عرض کرد صفیه را به دحیه دادید؛ او بانوی بنینضیر و بنیقریظه است و برای غیر شما صلاحیت ندارد. پس حضرت به دحیه فرمودند، کنیز دیگری برگزین و صفیه را آزاد کرده و با او ازدواج کردند».[1]
در نقل دیگری آمده است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به صفیه اسلام را عرضه کردند و فرمودند: «اگر بخواهی به دین خود باشی، تو را مجبور به ترک آن نمیکنم (و ممکن است آزادت کنم نزد قومت برگردی!)؛ ولی اگر خدا و رسول او را برگزینی، تو را به همسری خود برمیگزینم».[2] وی که آمادگی پذیرش اسلام داشت، اسلام آورد و پیامبر صلیاللهعلیهوآله او را آزاد کرد و به همسری خویش برگزید و آزادیش را مهریه او قرار داد.[3]
در تاریخ دو قضیه نقل شده که میتوان آمادگی صفیه برای پذیرش اسلام را از آنها برداشت کرد؛ ابتدا اینکه وی پس از اسارت مىگوید: «چون رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به مدینه هجرت کرد و در قبا (دیار بنىعمرو بن عوف) فرود آمد، پدر و عمویم ابویاسر بن اخطب، صبحگاه به دیدن او رفته تا غروب در آنجا ماندند و وقتى بازگشتند، سخت اندوهگین بودند. شنیدم که عمویم درباره پیامبر صلیاللهعلیهوآله به پدرم مىگفت: آیا او را مىشناسى؟ او همان پیامبر موعود است؟ گفت: به خدا آرى! عمویم گفت: احساس درونیت دربارهاش چیست؟ گفت: به خدا سوگند! با او تا زندهام، دشمنی میکنم».[4]
همچنین نقل است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله بعد اسارت صفیه، در چهره او و نزدیک چشمش کبودی دید؛ از او پرسید: «این چیست؟» گفت: «ای رسول خدا! در خواب دیدم که ماهی از سوی آسمان یثرب آمد و در دامن من قرار گرفت؛ این موضوع را به شوهرم کنانه گفتم. او گفت گویا دوست داری همسر این پادشاهی شوی که از مدینه میآید؟ پس ضربهای بر من وارد کرد که از اثر آن گرفتار عادت ماهیانه شدم».[5]
طبق نقلهایی که بیان شد مشخص میگردد که آنچه در استدلال مخالفان آمده، دروغ است و دلیل کشتن شوهر صفیه، رسیدن به همسر او نبوده، بلکه پس از کشته شدن حیی و کنانه، صفیه در بین اسرا بود و بنا بود که قسمت مسلمانان گردد؛ بنابراین علت کشتن این دو یهودی، رسیدن به صفیه نبود!
پینوشت:
[1]. صحيح البخاری، بخاری، ج1، ص83.
[2]. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۹۶.
[3]. همان.
[4]. السيره النبويه، ابن كثير، ج2، ص298.
[5]. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۹۶.
افزودن نظر جدید