آمیختگی عرفان قبالا با سحر و جادو
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ قبالا نام جریان عرفانی در آیین یهود است که با سحر و جادو آمیخته شده است.
اصطلاح قبالا یا کابالا در زبان عبری به معنای سنت است که آموزههای شفاهیِ نسلبهنسل منتقلشده را در بر میگیرد. عرفان قبالا که به جنبش حسیدیم نیز معروف است، از ابتدا به دنبال آن بود تا معرفت سرّی که ذاتاً انتقالش به دیگران مشکل است، را با معرفتی که سنت حقیقی و سرّی اولیا یا اشخاص برگزیده است، ترکیب کند و آن را به مریدان و پیروان خود انتقال دهد. خلاصه وظیفه قبالا، انتقال راز و سرّ وحی خداوند به آدم، به پیروانش بوده و ویژگی خاص آن، انطباق قبالا و سنت حقیقی با همدیگر است. از این رو عارفان یهود، همیشه نگرش احترامآمیز نسبت به سنت داشتند.[1]
مکتب عرفانی قبالا به انحاء و مراتب گوناگون بر حقیقت خدا در فرایند خلقت و وحی تأمل کرده است.[2] یکی از عناصری که در جریانهای عرفانی قبالا دیده می شود، پیوند میان عرفان و سحر و جادوگری است. ترکیب شور و جذبه با سحر و جادو به عنوان یکی از ویژگی های این عرفان مطرح شده است. استفاده گسترده گروه های مرتبط با قبالا از علائم و نمادها نیز با این قضیه ارتباط دارد. زبان نیایشها و سرودهایی که عارفان قبالا با رویکردی عارفانه نوشتند، بیشتر زبان نمادین است و سبک نگارش آنها نیز افسونهای پنهانی و سحر و جادو را آشکار میسازد. عارفان قبالا در کلمات نیایش، به علتهای نخستین کل هستی و عوالم پنهان دست مییافتند. نیایش به کوّانا (تمرکز و مراقبه عرفانی) اُبهت و شکوهی میبخشد که نه تنها به مرز پدیده جادویی میرسید؛ بلکه از آن نیز فراتر میرفت.[3]
به قبالای یهودی با ویژگی پیوند با سحر و جادو اشکالاتی وارد شده است:
1. تورات، سحر و جادوگری را ناروا و ناپسند دانسته و از عقاب کردن کسی که به سراغ سحر برود، سخن گفته است.[4] نکته جالب اینجا است که با وجود این، یهود سِحر و جادوگرى را فراگرفتند و برخلاف تورات به آن معتقد شدند و در وقت حاجت بدان پناه بردند.[5]
2. عرفان یهود در این زمینه از مصریان باستان تأثیر پذیرفته است؛ زیرا کنعانیان قبل از سکونت بنیاسرائیل در فلسطین، به سحر و جادوگری میپرداختند. مصر، هندوستان و یونان نیز طالعبینان و غیبگویان خود را داشتند. یهودیان به جای بیزاری جستن از جادوگری که در قوانین حضرت موسی(علیهالسلام) ممنوع بوده، تحت جَو غالب با سنتهای مذهبی که از عقاید جادوگری به ارث برده بودند، عجین شدند.[6]
3. عرفان حقیقی، تعالیم و معارف الاهی هستند که عبد را به کمال و سعادت می رساند اما سحر و جادو خدعه، نیرنگ مرموز و زیرکانه و تعلیم شیطان است[7] که منشأ ضرر و فتنه و اختلاف خانوادگی و خسران ابدی است،.[8] عرفان ربطی به جادو و عالم شیاطین و اجنه ندارد. نه عارف جادوگر است و نه جادوگر عارف است. عرفان ارزشمندترین کمال و مقامی است که انسان می تواند به آن نایل شود، درحالیکه جادو عملی حرام و شیطانی است که از آن نهی شده است. با پیوند زدن عرفان و جادو، عرفان تخریب و جادو تقدیس میشود.
4. توجه این شبه عرفان به سحر و جادو موجب شده که بسیاری از گروه های شیطانگرا در طول قرنها بعد به صورت مستقیم و غیرمستقیم از مفاهیم و آیینهای عرفان یهود در فرقههای خود بهرهگیری کنند.[9]
بنابراین آمیختگی عرفان قبالا با سحر و جادو که یهودیان از مصریان پیش از خود به ارث بردهاند، هم اشکالات کتاب مقدسی دارد و هم به نوعی تخریب عرفان است. از سویی دیگر باعث سوء استفاده بسیاری از گروههای شیطانپرست شده است.
پی نوشت:
[1]. گرشوم شولم، گرایشها و مکاتب اصلی عرفان یهود، ترجمه علیرضا فهیم، قم: دانشگاه ادیان و مذاهب، 1392، ص 36- 41
[2]. همان، ص 23
[3]. همان ص 58
[4]. ر.ک: تثنیه، ۱۸: 10- 12؛ میکاه، ۵: ۱۲؛ اشعیا، ۴۷: ۱۳- ۱۴
[5]. هاکس آمریکایی، قاموس کتاب مقدّس، تهران: انتشارات اساطیر، 1377، ص 471
[6]. هارون یحیی، فراماسونری جهانی؛ افشاء و نقد فلسفه فراماسونری، ترجمه سید داوود میرترابی، تهران: المعی، 1384، ص 42
[7]. خلیل فراهیدی، العین، چاپ دوم، قم: انتشارات هجرت، 1410ق، ج 3، ص 135
[8]. طه، 66؛ بقره، 102
[9]. مرتضی آقاطهرانی، «معرفی کابالا در عرفان یهود و نقد و بررسی آن»، معرفت ادیان، پاییز 1397، شماره 4، پیاپی 36، ص 111- 130، ص 127
افزودن نظر جدید