انتقاد از سخن امید دانا درباره سرنوشت ابومنصور دقیقی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حکیم ابوالقاسم فردوسی در ابتدای شاهنامه میگوید: از روزگار باستان، نامهاى دربردارندهی داستان زندگی گذشتگان برجاى مانده بود که در گذر ایام، این نامه پراکنده شد و به دست هر موبدی، قطعهای مانده بود. تا اینکه پهلوانی از نژاد یک دهگان، تکههای پراکنده را گرد آورد و این چنین، شاهنامه پدید آمد (که به صورت نثر بود). ایام گذشت، تا اینکه یک جوان به نام ابومنصور دقیقی، در قرن چهارم هجری، اراده کرد که شاهنامه را به نظم (شعر) درآورد. او سرایش شاهنامه را آغاز کرد. اما خُلق و خوی بدی داشت چنانکه در زندگی، هیچ گاه به حالِ خوش نبود و پیوسته با دیگران در جنگ و ستیز بود. تا اینکه نهایتاً به دست بَردهاش کشته شد:
جوانيش را خوى بد يار بود
ابا بد هميشه به پيكار بودبرو تاختن كرد ناگاه مرگ
نهادش بسر بر يكى تيره ترگبدان خوى بد جان شيرين بداد
نبد از جوانيش يك روز شاديكايك ازو بخت برگشته شد
بدست يكى بنده بر كشته شدمنبع: حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 5.
افزودن نظر جدید