مفهوم شناسی مسیحیت صهیونیستی
تفکر مسیحیت صهیونیستی، صهیونیسم را برنامه خداوند برای غرب آسیا(خاورميانه) می داند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب – برخی از فرقه های مسیحیت پروتستان، طرفدار جدی صهیونیسم سیاسی هستند و پیدایش آن در قالب یک حکومت سیاسی در فلسطین را زمینه ظهور مجدد مسیح می دانند.
عنوان «صهیونیسم مسیحی»[1] اولین بار در قرن 19م، از سوی ملیگرایان یهودی مانند تئودور هرتصل به مسیحیان پروتستانی، نظیر پیوریتان ها که از جنبش صهیونیسم حمایت می کردند، اطلاق شده است. پایه گذار این نام، «جان نِلسون داربی» است که در گسترش این اندیشه در انگلستان و آمریکا بی نهایت تأثیر گذار بود.[2]
برخی بر این نظرند اصطلاح «صهیونیسم مسیحی»، غیر علمی و غیر دقیق است؛ زیرا در این تعبیر واژه «مسیحی» صفت «صهیونیسم» قرار گرفته است و به معنای وجود صهیونیست هایی هست که دارای عقاید مسیحیاند. در حالی که معنا و مفهوم اصلی این تفکر، عکس این معنا است؛ زیرا آنها در اصل مسیحیانی هستند که طرفدار صهیونیسم هستند یعنی با تکیه بر عهدین، خواهان تأسیس دولت یهودی در فلسطین و بنای مجدد معبد، به عنوان مقدمه ظهور مجدد مسیح در صهیون هستند.[3] از این رو واژهی «مسیحیت صهیونیستی» دقیقتر است.
در قرون وسطی یعنی از قرن 5 تا 15م کلیسای کاتولیک بر غرب تسلط یافت و از 16م بر قدرت و نفوذ آن کاسته شد. انگلستان از جمله کشورهایی است که از زیر بار نفوذ کاتولیک های اسپانیا درآمد و خود یکی از مهمترین قدرت های استعماری و مهمترین مرکز برای نشر تفکر «مسیحیت صهیونیستی» در اواخر قرن 16م شد. این تفکر با به قدرت رسیدن پیوریتان ها در قرن 17م در انگلستان، عمق و رسوخ بیشتری یافت. عدهای از پیوریتانها، در 1620م از کلیسای انگلستان جدا و به خاک آمریکا پا نهادند. آنان در شکلگیری تاریخ، فرهنگ و مذهب جامعه آمریکا نقش مؤثری داشتند.[4]
پیوریتان ها در آغاز، زندگی زاهدانه و اخلاق محور داشتند. آنان معتقد بودند باید به خوشی های زودگذر جهان کنونی(آنها به دو جهان متفاوت کنونی و جهان پس از ظهور معتقدند) بی اعتنا بود، تا بتوان توجه را به جهانی که به زودی، مسیح در رجعت آغاز خواهد کرد، معطوف نمود. آنان اهل ریاضت بوده و زندگی را از شادی و نشاط تهی می ساختند. هرگونه فعالیت غیر از عبادت خدا، از قبیل رقصیدن، نمایش، ورزش و دادوستد در روز یکشنبه را حرام می دانستند. بهطور کلی آنان به اموری زیبا نظیر ادبیات و هنر بی اعتنا و بدبین بودهاند؛ زیرا معتقدند این امور جای خدا را میگیرند. هنوز این قوانین سخت گیرانه و خشک، در میان آنان متداول است.[5]
آنان عمیقاً تحت تأثیر انگیزه های مذهبی ناشی از کتاب مقدس، معتقد بودند یهودیان باید به سرزمین مقدس بازگردند. سرانجام با ظهور فعالیت های سیاسی، جهت استقرار یهودیان در فلسطین، در قرن 17 شدیداً غیر مذهبی و سیاسی شده است. واقعیت آن است که «انگیزه های سیاسی» از همان آغاز، از پرهیزگاری و اعتقاد های مذهبی آنان مهمتر بوده است.[6]
تفسیر پیوریتان ها از آیین ها و رسومی که اصلاح جامعه را به دنبال دارد و تأکید خاص آنان بر مرجعیت انحصاری کتاب مقدس، مهمترین عامل پیدایش فرقههای جدید پروتستانی در انگلستان و آمریکا نظیر باپْتیست ها(تعمیدگرایان)، کَواکِر ها(انجمن دینی دوستان)، متُدیست ها، اَدونتیست ها(ظهورگرایان)، شاهدان یهوه و پنتیکاستی ها(پنجاههگرا) شده است. این فرقهها بر اساس تفکر و باورهای الاهیاتی پیوریتانیسم بوجود آمدند.[7]
مبنای نظریه پردازی مسیحیت صهیونیستی «کتاب مقدس سايروس اسكوفيلد»[8] است که به عنوان اصليترين منبع تفسیر کتاب مقدس در آمريكا مورد استفاده قرار می گیرد. هزاران كشيش مسیحی در آمریکا، و حدود 25 درصد مسيحيان آمريكايی پيرو اين تعاليم هستند.
این جریان، تا پيش از جنگ جهانى دوم به «مسيحيان بنيادگرا» معروف شدند و پس از جنگ جهانى دوم، خود را «ایوانجلیست یا مبلغان انجيل» معرفى كردند. همچنین با عناوين ديگرى نظیر «راست مسيحى» و «مسيحيان دوباره تولد يافته» نيز شناخته مى شوند. از آنجا كه معتقدند براى ظهور دوباره مسيح بايد چند خواسته او را عملى كنند، به عنوان مكتب «خواسته هاى مسيح» نيز شهرت يافته اند.
از رهبران شاخص این جريان، مى توان از كشيش هال ليندسى، جرى فالول، پت رابرتسون، جان سی هاگی(جدیدترین مبلَغ) نام برد كه با در اختيار داشتن رسانه ها و شبكه هاى متعدد تلويزيونى، نوعى «كليساى تلويزيونى» را در آمريكا به راه انداخته اند كه گفته مى شود بيش از 20 ميليون خانواده آمريكايى را تحت پوشش خود دارد.
آنها ممكن است در مسائلی همچون سقط جنين و همجنس بازی اختلاف نظر داشته باشند، اما درباره صهيونيسم هم عقيدهاند و آن را برنامه خداوند برای غرب آسیا(خاورميانه) می دانند. جريان مسيحيت صهيونيستی از سال 1967م، با جنگ ميان رژیم صهیونیستی و اعراب بسيار پيشرفت كرد. در آن موقع همهشان گفتند که فقرات كتاب مقدس دارد تحقق پيدا میكند.[9]
پی نوشت:
[1]. Christian Zionism
[2]. استفان سایزر، صهیونیسم مسیحی نقشه راه به سوی آرمگدون، ترجمه حمید بخشنده، قم: طه، 1386، ص 42 و 101
[3]. عبدالوهاب المسیری، دایرةالمعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه فرهنگی مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، تهران: دبیرخانة کنفرانس بینالمللی حمایت از فلسطین. 1382، ج 6، ص 148
[4]. عبدالوهاب المسیری، همان، ج6، ص 149؛ رضا هلال، مسیح یهودی و فرجام جهان، ترجمه قبس زعفرانی، تهران: هلال. 1383، ص70- 71
[5]. رابرتمک آفی براون، روح آیین پروتستان، ترجمه فریبرز مجیدی، تهران: موسسه نگاه معاصر، 1382، ص347- 350
[6]. ر.ک: گریس هالسل، تدارک جنگ بزرگ،ٌ ترجمه خسرو اسدی، تهران: رسا، چاپ دوم. 1384، ص 220
[7]. اینار مولند، جهان مسیحیت، ترجمه محمدباقر انصاری و مسیح مهاجری، تهران: امیر کبیر، 1368ش، ص 361- 365 و 384؛ براون، همان، ص 80- 82؛ مریجو ویور، درآمدی به مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، قم: دانشگاه ادیان و مذاهب، 1381، ص273
[8]. The Scofild Reference Bible
[9]. ر.ک: مهدى حمد فتلاوى، سقوط اسرائيل، ترجمه محمدباقر ذوالقدر، چاپ پنجم، قم: بوستان كتاب، 1387، ص22- 23؛ پت موریسون، «اکسیر قوی و خطرناک مسیحیت صهیونیسم»، ماهنامه سیاحت غرب، ش 68، ص49- 54، اسفند 87، ص51؛ استفان سايزر، «مسيحيت صهيونيستي از نظر تا عمل»، ترجمه فاطمه شفيعي، ماهنامه موعود، ش 82، ص6- 12، آذر 86.، ص8- 9
افزودن نظر جدید