اشکانیان پسر کراسوس را سر بریدند

  • 1400/09/19 - 15:43
اشکانیان گذشته از ویژگی‌های مثبتی که داشتند، به صفات ناپسندی هم مبتلا بودند و آن هم این بود که برای حفظ حکومت، اغلب به هیچ حد و حدود اخلاقی و انسانی پایبند نبودند. یکی از فرماندهان روم به نام کراسوس (Crassus) به ایران حمله کرد. در این نبرد که با خباثت رومیان آغاز شد، اشکانیان به رفتارهای زشتی دست زدند. از جمله آنکه برای تضعیف روحیه‌ی کراسوس، پسر او را اسیر کردند، سر از بدنش جدا کرده و آن را بر نیزه کردند.
اشکانیان و پسر کراسوس

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بسیاری از ما ایرانیان، همواره از تاریخ خود تعریف و تمجید می‌کنیم. آنقدر رؤیاپردازی می‌کنیم که خودمان هم باورمان می‌شود. مشهور است شخصی نام پسر خودش را رستم گذاشت. بعد می‌ترسید پسرش را صدا کند! به همین ترتیب، جریان باستانگرا در تخیلات خود، از کوروش و هخامنشیان و حتی شاهان سلسه اشکانی و ساسانی، چهره‌هایی منزّه ترسیم کردند و اکنون می‌ترسند که از آنان انتقاد کنند. حال آنکه راه درست و منطقی، که موجب رشد و تعالی جامعه می‌شود، همان «خود انتقادی» است. به ویژه در عرصه تاریخ باستان که می‌دانیم، گذشته چراغ راه آینده است. با عبرت گرفتن از تاریخ، راه را برای آینده هموار خواهیم کرد.

شاهنشاهی اشکانیان (Parthian Empire) در سال 247 پیش از میلاد توسط اَشک اول (اَرَشک یا اَرشَک) روی کار آمد. خاستگاه جغرافیایی این سلسله، نَسا (در ترکمنستان امروزی) بود و نام اصلی پایتخت کنونی کشور ترکمنستان (یعنی شهر عشق آباد) به احتمال زیاد اَشک آباد بوده استt کما اینکه مردم بومی ترکمنستان هم نام پایتخت خود را به صورت اَشک آباد تلفظ می‌کنند. سلسله اشکانی تا سال 224 میلادی بر ایران حکومت کرد، یعنی شاهنشاهی اشکانیان از ابتدا تا انتها، 471 سال به درازا کشید.

این سلسله با ترکان آسیای میانه (در جبهه شرق و شمال شرق) و با رومیان (از جبهه غرب و شمال غرب) در جنگ و نزاع بود. اشکانیان خدایان را می‌پرستیدند و قائل به آزادی ادیان بودند. از جهت سیاسی نیز حکومت آنان، ملوک الطوایفی (به نوعی فِدِرال) بود. یعنی هر استان، یک حکومت مستقل از استان دیگر داشت و در حقیقت، هر استان، یک شاه داشت و بهتر است بگوییم هر استان، یک کشور شمرده می‌شد و همه این استان‌ها تحت فرمان شاهنشاه بودند.

اشکانیان گذشته از ویژگی‌های مثبتی که داشتند، به صفات ناپسندی هم مبتلا بودند و آن هم این بود که برای حفظ حکومت، اغلب به هیچ حد و حدود اخلاقی و انسانی پایبند نبودند. یک مثال:

یکی از فرماندهان روم به نام کراسوس (Crassus) به ایران حمله کرد. در این نبرد که با خباثت رومیان آغاز شد، اشکانیان به رفتارهای زشتی دست زدند. از جمله آنکه:

اشکانیان برای تضعیف روحیه‌ی کراسوس، پسر او را اسیر کردند، سر از بدنش جدا کرده و آن را بر نیزه کردند.[1] مشاهده اسکن از متن منبع:

وقتی کراسوس شکست خورد و عقب نشینی کرد، اشکانیان سراغ زخمی‌های لشکر روم (wounded soldiers) که از عقب نشینی جا مانده بودند رفته؛ آنان را قتل عام و سلاخی کردند.[2]

The Parthians knew that they had left their camp and chose not to pursue until morning. When the sun rose, they began by killing all 4,000 Romans who had stayed behind. They then came upon many of the legionaries marching toward Carrhae and killed or captured them; in one area they reportedly slaughtered four whole cohorts, leaving only 20 survivors.

همچنین در حالی که کراسوس برای بستن پیمان صلح، به سوی اشکانیان حرکت می‌کرد، در اثر یک سوء تفاهم، اشکانیان او را کشتند. در حالی که به او امان داده بودند.[3]

پی‌نوشت:
[1]. والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران: نشر ماهی، 1392، ص 442.
[2]. بنگرید به:
Encyclopaedia Britannica, Battle of Carrhae. By Myles Hudson
Bivar, A.D.H. (1983). "The Political History of Iran Under the Arsacids," in The Cambridge History of Iran (Vol 3:1), 21–99. Edited by Ehsan Yarshater. London, New York, New Rochelle, Melbourne, and Sydney: Cambridge University Press, Pp 55-56.
[3]. بنگرید به: Encyclopaedia Britannica, Battle of Carrhae. By Myles Hudson

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.