تفاوت برخورد پیامبران و اقطاب صوفیه در مواجه با غلو
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از آفات مراد و مریدی در فرقههای صوفیه تقدس تراشی افراطی برای قطب فرقه است. تقدس تراشی در ابتدا از طرف شیخ فرقه برای قطب شروع میشود و با تأثیرپذیری و باورپذیری مریدان فرقه همراه میشود. مریدان نیز کم کم برای خود از قطب، قدیسی میسازند صاحب کمالات و صفاتی که حتی اهلبیت (ع) نیز آن صفات را برای خود قائل نیستند. صفاتی مانند الوهیت و خالقیت که منحصر در ذات پروردگار است را نهتنها در وصف برخی از اهلبیت (علیهم السلام) از زبان دراویش میشنویم، بلکه در برخی موارد آن صفات را در حق اقطاب خویش نیز بکار میبرند. این انحراف کم و بیش در اشعاری که در جلسات به اصطلاح مذهبی دراویش سروده میشود مشاهده شده است. انحرافات اینچنینی به حدی در بعضی از فرقههای صوفیه ساری و جاری است و به امری عادی تبدیل شده است که میبینیم برخی از دراویش گنابادی فهمیده یا نفهمیده در ابتدای صحبت خود شهادت به یکتایی قطب خویش مجذوب علیشاه میدهند و میگویند: «اشهد ان لا اله الا مجذوب علیشاه». انحرافی که قطعاً سرچشمه در آداب و رفتار و آموزههای صوفیانه دارد.
درحالیکه حتی پیامبران خدا هم اینچنین ادعایی نداشتند و از غلو دیگران در حق خویش برائت میجستند، کما اینکه حضرت عیسی (علیه السلام) وقتی از جانب قومش مورد تقدیس قرار میگیرد و بهجای خدا مورد پرستش واقع میگردد، سخت اظهار بیزاری و برائت میکند و در پاسخ خداوند که از او سؤال میفرماید: «وَ إِذْ قَالَ اللّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلَهَینِ مِن دُونِ اللّهِ [مائده / 116] آنگاه را که خداوند میگوید: ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتهای که جز الله، من و مادرم را هم دو خدای دیگر بدانید (و ما دو نفر را نیز پرستش کنید؟)، در جواب عرض میکند که: «قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیسَ لِی بِحَقٍّ… مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ…» [مائده / ۱۱۶-۱۱۷] عیسی گوید: خدایا، تو منزهی، هرگز مرا نرسد که چنین سخنی به ناحق گویم، چنانچه من این گفته بودمی تو میدانستی، که تو از سرائر من آگاهی و من از سرّ تو آگاه نیستم، همانا تویی که به همه اسرار غیب جهانیان کاملاً آگاهی. من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادی، چیزی به آنها نگفتم؛ (به آنها گفتم:) خداوندی را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانی که در میان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم؛ ولی هنگامی که مرا از میانشان برگرفتی، تو خود مراقب آنها بودی؛ و تو بر هر چیز، گواهی!»
حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز اصحاب خویش را از غلو در حق خویش باز میداشت. چنانچه در واپسین لحظههای حیات مبارکشان فرمود: «لَا تُطرُونی کَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَی عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ فَقُولُوا: عَبْدُ الله و رسولِه» در مدح من مبالغه نکنید و مرا مدح باطل نکنید؛ همچنان که نصارا در مدح عیسی پسر مریم (ع) زیادهروی کردند، من فقط بنده هستم پس بگویید: بندهٔ خدا و فرستادهاش! [1] اقطاب و مشایخ صوفیه که خود را نائبان حضرات معصومین (علیهم السلام) در امر طریقت میدانند نهتنها در این امر از ایشان الگو نگرفته و از غلو در حق قطب خویش نهی نکرده و نمیکنند بلکه برخی از مشایخ چاپلوس، دائماً حمد و ثناگوی قطب فرقه هستند و غلو در حق قطب را تمام کردهاند.
پینوشت:
[1]. ابن حبان، محمد بن حبان، التعلیقات الحسان علی صحیح ابن حبان وتمییز سقیمه من صحیحه، و شاذه من محفوظه، نشر دار باوزیر، عربستان، 1424، ج ۴، ص ۷۰
افزودن نظر جدید