«حاکمیت خدا» از تناقضات احمدالحسن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ احمداسماعيل (مدعی دروغين امامت) مدعی است که او تنها کسی است که به سوی حاکميت خداوند دعوت میکند و میافزايد که تمام حاکميتها باطل است و تنها حاکميت خداوند مورد قبول است و همه بايد از حاکميت خداوند تبعيت کنند، و يکی از دلايل حقانيت خود را اينگونه بيان میکند که تنها دعوت کننده به حاکميت خدا در اين عصر است.
او در کتاب حاکمية الله لا حاکمية الناس مینويسد: خداوند تبارک وتعالی میفرمايد: «انِّی جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً يَكُونُ حُجَّةً»[البقره/30]«من در زمين جانشينى قرار خواهم داد.» با توجه به اين آيه، تا وقتی که خداوند کسی را به عنوان حاکم تعيين نکند، کسی حق تعيين پادشاه يا حاکم را ندارد، و اين حاکميت الهی به دست خداوند است و خداوند به هرکس که بخواهد آن را اعطا ميکند.[1]
در جواب بايد گفت:
اولا: احمداسماعيل، تنها کسی نيست که به حاکميت خداوند دعوت کرده است، بلکه شيعه اماميه هم معتقد است که حاکميت مطلق برای خداوند است و فقط خداوند، امام و حاکم را تعيين میکند و تعيين امام برای هيچ کسی غير از خداوند مقدور نيست «وَرَبُّکَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَيَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِيَرَهُ.[قصص/68] و خداي تو هر چه خواهد بيافريند (و هر که را صلاح داند) برگزيند، و ديگران را هيچ اختيار و گزينشي نيست.» پس اینکه احمد ادعا دارد من تنها شخصی هستم که چنین ادعایی دارم درست نیست. بالاتر از آن امام عصر (عج) نیز چنین است و ادعای حصر در احمد اشتباه است.
ثانيا: اين شعار دليل بر حقانيت احمدالحسن نيست چونکه هيچ دليلی مبنی بر اثبات درستی و راستی دعوت کسی که مدعی حاکميت الله باشد موجود نيست، وهمانگونه که خوارج شعار «ان الحکم الا لله» سر دادند اما با همين شعار در مقابل اميرالمومنين (عليهالسلام)، ايستادگی کردند و با ايشان جنگيدند، احمدالحسن نيز با شعار «حاکمية الله لا حاکمية الناس» در مقابل امام زمان (عجلاللهفرجهالشريف) قد علم کرده و به دروغ ادعای مهدويت کرده است.
حال که فقط خداوند است که میتواند امام را تعيين کند، پس با رجوع به ادله قرآنی و روايی متواتر بايد ديد که خداوند چه کسانی را به عنوان امام تعيين کرده است و صرف ادعاي عمل به حاکميت خدا، دليلی بر حقانيت شخص نيست، و روايات متواتر نام دوازده امام را به عنوان امام ذکر کرده و تصريح بر اين مساله وجود دارد که هرکس قائل به سيزده امام يا بيشتر بشود، کافر میشود.[2]
ثالثا: در چندين مورد احمدالحسن و اتباعش بر خلاف حاکميت الله عمل کرده و مهر رسوايی بر مکتب خود زدهاند:
الف) معرفی سيد جعفر صدر برای شرکت در انتخابات؛ واين به معنای دعوت به حاکميت مردم است.
ب. درخواست حکومت تکنوکرات[3] توسط علاء سالم (از بزرگان اتباع احمدالحسن) و اين يعنی درخواست حاکميتی غير از حاکميت خدا.
ج. مکتب نجف طی نامهايی رسمی به رياست مجلس عراق از آن درخواست کرده تا اجازه دهند يک نماينده رسمی در مجلس عراق داشته باشند.
و اينها همه تناقضاتی هستند که با شعار احمدالحسن مبنی بر دعوت به حاکميت الله سازگاری ندارند.
پينوشت:
[1] احمدالحسن، حاکمية الله لا حاکمية الناس، ص21: قال تعالي اني جاعل في الارض خليفه فليس لاحد بعد هذه الآية ان يعين ملکا او ينتخب ملکا او حاکما ما لم يعينه الله سبحانه وتعالي، و هذا الملک او الحاکمية الالهية يهبها الله لمن يشاء...
[2] شيخ طوسي، الغيبة،ص17: كَذَلِكَ غَيْبَةُ الْقَائِمِ فَإِنَّ الْأُمَّةَ سَتُنْكِرُهَا لِطُولِهَا فَمِنْ قَائِلٍ يَقُولُ إِنَّهُ لَمْ يُولَدْ وَ قَائِلٍ يَفْتَرِي بِقَوْلِهِ إِنَّهُ وُلِدَ وَ مَاتَ وَ قَائِلٍ يَكْفُرُ بِقَوْلِهِ إِنَّ حَادِيَ عَشَرَنَا كَانَ عَقِيماً وَ قَائِلٍ يَمْرُقُ بِقَوْلِهِ إِنَّهُ يَتَعَدَّى إِلَى ثَالِثَ عَشَرَ فَصَاعِدا.
[3]. تکنوکراسی: حکومت تخصص محور و مدرک محور.
[4]. «یک بام و دو هوا در مکتب احمدالحسن»
افزودن نظر جدید