امام خمینی(ره)، مخالف شطحیات صوفیانه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی از صوفیه منشأ شطحیات را حالت وجد و مستی و بیخودی صوفی میدانند و آن را بهعنوان نشانه کمال و عظمت و وصول ذکر میکنند و مفاهیم بلندی از قبیل " غلبه شهود حق"، " غلبه سلطان حقیقت " یا "جوشش روح" را در مورد آن به کار میبرند.
اما در میان اهل تصوف برخی از ایشان استاد شطح بوده و ناقوس کفرشان به صدا درآمده و برخی دیگر بهشدت با شطحیات و صوفیان شطحگو به مخالفت بر خواستهاند و لازمه شطح را نوعی فخرفروشی، ترک ادب و گستاخی میدانستند که نشأت گرفته از نقص کمال و فقدان مقام ثابت روح و وجود هیجانات روحی است، که در حال وجد از سالک به کمال نرسیده بروز پیدا میکند. ابن عربی یکی از مخالفان شطحیات است. وی در فتوحات بهشدت از شطح انتقاد کرده و شطحگویی را ناشی از غفلت میداند و میگوید: «شطح از ولی خدا صادر نمیشود.» [1]
اما از میان علما و عرفای حقیقی، حضرت امام خمینی(ره) در اواخر "مصباح الهدایه " خلاصه رساله اسفار اربعه قمشهای را آورده، سپس نظر خود را در مورد اسفار اربعه ذکر کرده و در ضمن همان بیان، نظر خود را در مورد شطحیات اظهار فرموده است. به نظر حضرت امام (ره)، مستی و وجد و غلبه حال و قرار گرفتن عارف در آخر سفر اول، یا وارد شدن او در سفر دوم، منشأ اصلی و مستقل صدور شطحیات نیست. امام (ره) پس از اینکه بیانی در مورد سفر اول و دوم ایراد میفرماید، اشاره به عامل اصلی و منشأ صدور شطحیات میکند و آن را نقصان سالک و سلوک میداند : " والشطحیات کلها من نقصان السالک و السکوک".[2]
حضرت امام خمینی (ره) در جایی دیگر نیز شطحیات صوفیه را ناشی از نقصان سلوک و انانیت آنها دانسته و میگوید: «و ما وقع من الشطحیات من بعض اصحاب المکاشفة والسلوک و ارباب الریاضة فهو لنقصان سلوکهم و بقاء الانانیه فی سرهم او سر سرهم فتجلی علیهم انفسهم بالفرعونیه، [3] آنچه بهعنوان شطحیات از بعضی از اصحاب مکاشفه و سلوک و ارباب ریاضت صادر شده به سبب ناقص بودن سلوک و بقاء خودخواهی و انانیت در درونشان یا درون درونشان بوده است و به سبب آن، نفس آنها همچون فرعونی بر آنها تجلی کرده است (و این کلمات ناموزون و ادعاهای باطل را گفتهاند)».
این جمله حضرت امام (ره) مصداق بارز داستان برادران غزالی است که درباره آنها نقل شده است که: «محمد غزالی به برادرش احمد گفت: چه خوب بود اگر تو مجتهد شریعت میشدی. احمد غزالی پاسخ داد: چه خوب بود اگر تو به علم حقیقت میپرداختی و با یکدیگر به بحث افتادند که کدامیک برحقاند و قرار شد پیغمبر(صلی الله علیه وآله) را حَکَم قرار دهند. خلاصه مطلب اینکه محمد غزالی پس از عبادت و تضرع بسیار، حضرت و یکی از صحابه را در خواب دید که با طبقی خرما آمدهاند و چند دانه خرما به محمد غزالی مرحمت شد که وقتی از خواب چشم گشود، آن چند خرما در دستش بود. با شادمانی به در خانه احمد رفت. احمد از درون آواز داد که برای چند دانه خرما اینقدر مناز که طبقش اینجاست.» [4]
شطحی بر خواسته از رؤیا همراه با خودخواهی و انانیت درونی از برادرانی که مدعی بالاترین مقامات در سلوک الی الله هستند.
پینوشت:
[1]. محی الدین ابن عربی، فتوحات مکیه، قاهره، الهـیئه المـصریه العامه للکتب، 1394 هجری، ج3، ص56
[2]. موسوی خمینی، سید روح الله، مصباح الهدایه، نشر آثار امام (ره)، ص 207
[3]. همان، ص 53
[4]. هاشمی خویی، میرزا حبیبالله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، نشر مکتبه الاسلامیه، ج 13، ص 301
افزودن نظر جدید