نذر مادر متوکل
متوکل عباسی در اثر دملی، سخت بیمار شد که در شُرف موت بود؛ مادرش نذر کرد اگر او بهبود یافت از دارایی خود پول زیادی خدمت امام هادی بفرستد؛ «فتح بن خاقان» به متوکل گفت: ای کاش نزد امام میفرستادی، او راه معالجه را میداند، متوکل شخصی را نزد امام هادی (علیهالسلام) فرستاد؛ ایشان دارویی تجویز کرد که حال متوکل خوب شد؛ وقتی مژده بهبودی او را به مادرش دادند، او ده هزار دینار نزد حضرت فرستاد و مهر خود را بر آن کیسه زد.
«متوکل» چون از بستر مرض برخاست، «بطحائی علوی» نزد متوکل از امام هادی سخنچینی کرد؛ «متوکل» به «سعید» دربان خود گفت: شبانه بر او حمله کن و هر چه پول و اسلحه نزدش بود، بردار و پیش من بیاور. «ابراهیم بن محمد» گفت: سعید دربان به من گفت: شبانه به منزل ابوالحسن رفتم؛ ... آن حضرت را دیدم جبه و کلاهی پشمی در بر دارد و سجادهی حصیری در برابر اوست. یقین کردم که نماز میخواند، به من فرمود: اتاقها را هم بگردید، من وارد شدم و بررسی کردم چیزی نیافتم، تنها در اطاق آن حضرت، کیسهی پولی با مهر مادر متوکل بود، به من فرمود: زیر سجاده را هم بازرسی کن، چون آنجا را بازرسی کردم، شمشیری ساده و در غلاف، در زیر آن بود. آنها را برداشتم و نزد متوکل رفتم؛ چون نگاهش به مهر مادرش افتاد که روی کیسهی پول بود، کسی را دنبال مادرش فرستاد و مادر پیش متوکل آمد. یکی از خدمتکاران مخصوص به من خبر داد که مادر متوکل به او گفت: هنگامیکه تو بیمار بودی و از بهبودیت ناامید گشتم، نذر کردم اگر خوب شدی، از مال خود دههزار دینار خدمت او فرستم، چون بهبود یافتی، پولها را نزد او فرستادم و بر روی کیسه، مهر من است. متوکل دستور داد همه را خدمت آن حضرت برگردانم، من کیسه را با شمشیر خدمتش بردم و عرض کردم: امیرالمؤمنین از این پیشآمد عذر خواسته و پانصد دینار هم بر آن مبلغ افزوده است؛ سرور من! امیدوارم مرا نیز عفو فرمایید، من مأمورم و قادر به مخالفت امیرالمؤمنین نیستم، پس به من فرمود: ای سعید! (وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ)
الفصول المهمه، ابنصباغ مالکی، ص269و270.
مقاله: «کرامات امام هادی (علیهالسلام) و حکایات ایشان در کتب اهل سنت»
دریافت فایل | حجم فایل |
---|---|
315492.rar | 330.29 کیلوبایت |
افزودن نظر جدید