سخن باطل ابن تیمیه دربارهی قضاوت امیرالمؤمنین
خلاصه مقاله
امیرالمؤمنین میفرماید: «پیامبر مرا به یمن برای قضاوت کردن بین آنان فرستاد؛ به پیامبر عرضه داشتم یا رسول الله! من علم به قضاوت را ندارم، پیامبر دست بر سینهی من زده و فرمودند: خداوندا! قلب علی را هدایت کن و زبانش را ثابت بدار، بعد از این دعای پیامبر، من تاکنون که در اینجا هستم، هرگز در قضاوت شک نکردم.» عمر میگوید: «داناترین ما در قضاوت و داوری، علی است.» ابنمسعود میگوید: «ما همیشه بین یکدیگر میگفتیم که علی داناترین افراد از اهل مدینه در امر قضاوت و داوری است.» و پیامبر اکرم صراحتاً میفرماید: «داناترین شخص در میان امتم در امر قضاوت، علی است.»
اما ابنتیمیه میگوید: «این حدیث ثابت نشده است و سندی ندارد و کسی آن را روایت نکرده، نه با سند صحیح و نه با سند ضعیف.»
متن مقاله
پیامبر اسلام در مناسبتهای مختلف، خلیفه و جانشین بعد از خود را، در میان اصحاب و امتش معرفی کرد و همه را به اطاعت و حرفشنوی از او فرا خواند، تا هیچگاه امتش منحرف نشود و از همین جهت، خود حضرت علی (علیهالسلام) به اطرافیان خود میفرمود که پیامبر هزار علم خود را به من منتقل کرد و از هر علم هزار باب را برای من گشود و به خاطر همین در موارد مختلفی میفرمود: «... سلونی قبل ان تفقدونی.[1] بپرسید از من قبل از اینکه مرا نیابید.»
حاکم نیشابوری پس از این حدیث میگوید: سند این حدیث صحیح است. لذا یکی از این علوم الهی، علم قضاوت و داوری بود که حضرت میفرماید: «پیامبر مرا به یمن برای قضاوت کردن بین آنان فرستاد؛ به پیامبر عرضه داشتم یا رسول الله! من علم به قضاوت را ندارم، پیامبر دست بر سینهی من زده و فرمودند: خداوندا! قلب علی را هدایت کن و زبانش را ثابت بدار، بعد از این دعای پیامبر، من تاکنون که در اینجا هستم، هرگز در قضاوت شک نکردم.»[2] این حدیث را افرادی مانند ابنعباس، جابر بن عبدالله انصاری، بریده، ابن ابیلیلی، ابورافع و ... روایت کردهاند.[3]
عمر بن خطاب میگوید: «داناترین ما در قضاوت و داوری، علی است.»[4] که این حدیث را اشخاصی مثل ابن عباس، عطاء، ابوهریره، و... نقل کردهاند و ابنمسعود میگوید: «ما همیشه بین یکدیگر میگفتیم که علی داناترین افراد از اهل مدینه در امر قضاوت و داوری است.»[5] و یا این حدیث از پیامبر اکرم که صراحتاً میفرماید: «داناترین شخص در میان امتم در امر قضاوت، علی است.»[6] این حدیث را ابن عباس، مقداد، ابوامامه، انس بن مالک و ابن عمر و... روایت کردهاند.
با این وجود افراد مغرضی مثل ابنتیمیه در کتاب خود میگوید: «این حدیث ثابت نشده است و سندی ندارد که به وسیلهی آن بتوان آن را حجت دانست. هیچکس آن را در سنن مشهور و یا مسند معروف، روایت نکرده است. نه با سند صحیح و نه با سند ضعیف؛ فقط کسانی این حدیث را روایت کردهاند که به دروغگویی معروف هستند.»[7] او در ادامه با وقاحت و بیشرمی تمام علاوه بر جسارت و توهین به پیامبر و برخی از صحابهی آن حضرت با دروغ و تهمت کذایی، دیگران را از حضرت علی (علیهالسلام) عالمتر میداند و برچسب جهل و نادانی را میزند و میگوید: «هر که با استدلال به این حدیث، علی را داناتر از معاذ بن جبل بداند، جاهل است، چه رسد به ابوبکر و عمر بن خطاب که از معاذ داناترند.»[8]
در نتیجه یا عالمان اهل سنت که آن حدیث را در کتب خود آوردهاند، دروغگو هستند و یا ایشان این حدیث را بدون سند آوردهاند؛ یا اینکه ابنتیمیه به تهمتزدن و دروغگویی جرأت دارد، بدون اینکه به عواقب گفتار و سخن خود بیندیشد!
فاعتبروا یا اولی الابصار
پینوشت:
[1]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج2 ص383.
سنن، ابن ماجه، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج2 ص 48.
[2]. طبقات الکبری، ابن سعد، مکتبه العلوم و الحکم، مدینه، عربستان، ج2 ص337.
[3]. المصنف، ابن ابی شیبه، مکتبه الرشد، ریاض، عربستان، ج7 ص183 حدیث30129.
[4]. صحیح بخاری، بخاری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج4 ص162 حدیث4211.
[5]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج3 ص135.
[6]. مناقب، خوارزمی، موسسه فرهنگی سامه، تهران، ایران، ص88 حدیث66.
[7]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، موسسه قرطبه، قاهره، مصر، ج7 ص512.
[8]. مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، مجمع الملک فهد لطباعه المصحف الشریف، مدینه، عربستان، ج4 ص410.
افزودن نظر جدید