آیا بهائیان مجاز به تحصیل در مدارس غیربهائی هستند؟!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مبلّغی بهائی و یک پژوهشگر در زمینهی بهائیت، موضوع تناقضات تربیت یکسان در بهائیت را به مناظره نشستند.
مبلّغ بهائی: پیشوایان ما جهانيان را به تعليم و تربيتی يكسان برای فرزندان خود دعوت کردهاند؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «وحدت اصول و قوانين تربيت نيز از الزم امور تا جميع بشر تربيت واحده گردند. يعنی تعليم و تربيت در جميع مدارس عالم بايد يكسان باشد. اصول و آداب یک اصول و آداب گردد تا اين سبب شود كه وحدت عالم بشر از صغر سنّ (: کودکی) در قلوب جای گيرد».[1]
پژوهشگر: پس چرا پیشوایان بهائیت از فرستادن کودکان بهائی به مدارس غیربهائی نهی کردهاند؛ همچنان که عبدالبهاء گفته است: «اطفال احباء ابداً جائز نيست كه به مكتبهای ديگران بروند».[2]
مبلّغ بهائی: بخاطر اینکه کودکان بهائی از شبهات پیروان سایر ادیان حفظ شوند؛ همچنان که به نقل از عبدالبهاء میخوانیم: «در خصوص بنات احباب (: دختران بهائی) مرقوم نموده بودی که به مدرسه ملل سایره میروند. فی الحقیقه این اطفال هرچند در آن مدارس اندک تعلیمی میگیرند، لکن اخلاق معلّمات را در اطفال تاثیری و از القای شبهات قلوب بنات را تغییر، و باید احبای الهی مدرسه از برای بنات تهیه و تدارک نمایند و اخلاق ربانی (بخوانید بهائی) بیاموزند».[3]
پژوهشگر: در این صورت آیا تعليم و تربيت یکسان با دستور به محصور کردن و انتخاب تربیتی خاص برای کودکان بهائی، در تضاد نیست؟! چگونه عبدالبهاء در سخنرانیهایش برای غیربهائیان، تنها درصدد جلب توجه شنودگان غيربهائی بوده و خارج از صحنه، بهائيان را از تربیتی یکسان با غیربهائیان منع میكرده و دستور میداده است: «اطفال خويش را چنان تربيت نمايد كه سبب حسرت ديگران گردد اين است نهايت سرور»؟![4]
مبلّغ بهائی: به هر حال دستوری است که پیشوایان ما مخصوص بهائیان صادر کردند؛ چرا که بهائیان باید الگوی جهانیان باشند.
پژوهشگر: آیا با خودتان فکر نکردید که با گلچین کردن کودکان بهائی، ادعای وحدت عالم انسانی در بهائیت دیگر چه معنا خواهد داشت؟! از طرفی مگر عبدالبهاء، مقدمهی تحقق وحدت عالم انسانی را تربیت یکسان بشر ندانسته است: «حضرت بهاءالله وحدت تربيت را اعلان نموده كه به جهت اتّحاد عالم انسانی لازم است كه جميع بشر یک تربيت شوند رجالاً و نساءً (: مرد و زن) و دختر و پسر تربيت واحد گردند. و چون تربيت در جميع مدارس یک نوع گردد ارتباط تام بين بشر حاصل شود و چون نوع بشر یک نوع تعليم يابد وحدت رجال و نساء اعلان گردد بنيان جنگ و جدال براُفتد و بدون تحقّق اين مسائل ممكن نيست زيرا اختلاف تربيت مورث (: موجب) جنگ و نزاع».[5] پس با این حساب آیا با چنین حکمی، پیشنیاز تحقق آن را نقض نکرده است؟!
بنابراین چگونه عبدالبهاء در عین حالی که توصیه به تعلیم و تربیت یکسان میکرد و شعار وحدت عالم انسانی سر میداد، دستور به قرنطينه و جداسازی کودکان بهائی از ساير انسانها میداد؟! آیا این مصداق بارز دورویی و تفاوت در گفتار و عمل نیست؟!
پینوشت:
[1]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، 127 بدیع، ج 2، ص 148.
[2]. عباس افندی، مکاتیب، نسخهی الکترونیکی، ج 5، ص 170.
[3]. اسدالله فاضل مازندرانی، رساله امر و خلق، لانگنهاین آلمان غربی: لجنهی ملّی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، چاپ سوم، 1986 م، ج 3، ص 339.
[4]. عباس افندی، مکاتیب، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 121 بدیع، ج 4، ص 50.
[5]. اشراق خاوری، پیام ملکوت، هند: بینا، 1986 م، ص 222.
افزودن نظر جدید