مساله امامت و فرقه ماتریدیه
خلاصه: امامت یکی از مسائل بحثبرانگیز در میان شیعیان و اهلسنت است. ماتریدیه به عنوان یکی از بزرگترین گروههای مسلمان مدعی است که امام تنها عهدهدار امور دنیوی امت بوده است. با این کلام باید بیان داشت که امام هیچ نقشی در فرایند تکامل انسانی و تقرب انسان به خداوند ندارد و از اینروی شیعه نقش امام را در هر دو عرصه دنیا و آخرت میبیند.
امامت به عنوان یکی از جنجالیترین موضوعاتی است که سرآغاز پیدایش فرق و گروههای مختلف پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است.[1] یکی از این فرقهها که امروزه جمعیتی نزدیک به نیمی از اهلسنت را شامل میشود، ماتریدیه است که توسط ابومنصور ماتریدی بنیان نهاده شد.[2]
طرفداران این فرقه معتقدند که امامت از مسائل سیاسی و هم معنا با حاکمیت و مدیریت جامعه اسلامی است.[3] در این صورت امام کسی است که احکام و حدود را اجراء و به دنبال تجهیز ارتش، حراست از مرزها و... باشد.[4]
با توجه به این کلمات میتوان بیان داشت که مساله امامت از دیدگاه ماتریدیه مسالهای جزئی و مربوط به حل و فصل اختلافات دنیوی است. اما سوال این است که امام چه جایگاهی در طریق تقرب به خدا و هدایت انسانها در مسیر تکامل روحی و اخروی در منظومه فکری ماتریدیه دارد؟ گروهی که شانیت امام را تنها اختصاص به دنیا دانسته و او را محدود به امور دنیوی میکنند، نباید توقع دستاوردهای معنوی و اخروی داشت. به همین دلیل است که مکتب تشیع امامت را شانی از شوون نبوت دانسته و در تعریف آن بیان میکنند: «امامت، ریاست همگانی در امور دین و دنیا به نیابت از حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) است.[5]
پینوشت:
[1]. شهرستانی، ابیالفتح، الملل و النحلل، تحقیق: محمد سید گیلانی، بیروت، دار المعرفه، بی تا، ص 24.
[2]. جلالی، سید لطف الله، تاریخ و عقائد ماتریدیه، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، 1386ش، ج 1؛ ص 13 و 14.
[3]. نسفی، ابو معین، تبصره الادله فی اصول الدین علی طریقه الامام ابی منصور الماتریدی، تحقیق: کلود سلامه، دمشق، المعهد العلمی الفرنسی للدراسات العربیه،1990 م، ج 2، ص 823. ابن همان، کمال الدین، المسایره فی علم الکلام، تعلیق: محمد محی الدین، قاهره، مکتبه محمود؛ بی تا، ص 155.
[4]. بزدودی، ابیالیسر، اصول الدین، تحقیق: هانس بیتریس، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1383، ص 186.
[5]. بحرانی، ابن میثم، النجاه فی القیامه فی تحقیق امر الامامه، قم، مجمع الفکر الاسلامی،1417ق، ج 1، ص 71.
افزودن نظر جدید