حدیث افتراق
حیات اجتماعی بشریت آمیخته با اختلاف و تفرقه است که در طول تاریخ به وضوح دیده میشود. جدایی میان هابیل و قابیل از مصادیق برجسته اختلاف بشری است که بخشی ناگسستنی از حیات انسانی است. این مساله در تاریخ اسلام نیز قابل مشاهده است؛ آن هنگام که میان اصحاب پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) اختلاف شد و سرآغاز فتنهای بزرگ در میان امت اسلامی گشت، به گونهای که امروزه شاهد آثار و تبعات آن هستیم.
قطعاً آینده در پیشگاه مقدس پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) بوده و او از این اختلافات خبر داشته است. از این روی ایشان به این مساله گوشزد کرده و آن را در قالب روایت فرقه ناجیه بیان میکند. او میفرماید: «بنی اسرائیل به 72 فرقه تقسیم شدند و این امت [اسلام] به زودی به 73 فرقه تقسیم خواهد شد. همه فرقهها در آتشند جز یک فرقه و آن فرقه جماعت است.»[1]
برخی از اهلسنت همچون فخررازی این روایت را نپذیرفته[2] و دلیل بر آن را این میداند که پیامبر با این روایت دستور به تفرقه و جدایی میدهد.[3] بدیهی است که این روایت از اتفاق آینده، پیشگویی میکند.
نکتهی دیگری که در این مبحث مطرح است، زمان پیدایش اختلاف است. اسفراینی در کتاب التبصیر بر این عقیده است که اختلاف در زمان عثمان شروع شد[4] و با اعتماد به این رأی، صحابه پیامبر که رکن رکنین اعتقادی اهلسنت هستند را از هرگونه اختلاف و دو دستگی خالص میکند. این در حالی است که تاریخ افتراق از زمان خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است که صحابه به دو دسته منافقین و مؤمنین تقسیم میشوند.[5]
پینوشت:
[1]. ابن عبد ربه، شهاب الدین، العقد الفرید، 1978مصر، الازهر، 1978، ج 1، ص 350. سیوطی، الدر المنثور، ج 2، ص 61. هیثمی، مجمع الزوائد، 1407، ج 7، ص 258. انتهای روایت در کتب دیگر "ما انا علیه و اصحابی" بغدادی، ابوالفرج، تلبیس ابلیس، تحقیق: سید جمیلی، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، 1405ه.ق، ص 7. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، بیروت، دار المعرفه، ج 8، ص 221 – 222؛ قمی، ابو جعفر، معانی الاخبار، قم، موسسه دار العلم، 1376ق، ص 323. هم چنین الجماعات الجماعات، مجلسی، محمد باقر، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ سوم، 1375، ج 28، ص 3. هم چنین و هی التی اتخذت محبتک و هم شیعتک، مجلسی، همان، ص 13. هم چنین و هی التی تتبع وصیی علیا، فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیر الصافی، کتابفروشی اسلامیه، چاپ پنجم، ج 1، ص 187. این روایت هم چنین از امیر مومنان نقل شده است که او خود شیعیان خود را ناجی خطاب کرده است. انصاری زنجانی، اسماعیل، اسرار آل محمد، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1416ق، ص 250-252. عکبری بغدادی، امالی شیخ مفید، مترجم: حسین استاد ولی، مشهد مقدس، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1364 ه.ق؛ 234 – 235.
[2]. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق و بین الفرق، بیروت، دار الآفاق الجدیده، چاپ دوم، 1977م، ص 6.
[3]. موسوی، سید محمد، الفرقه الناجیه بیروت، دار العلوم، چاپ اول، 1423 ه.ق؛ ص 30.
[4]. اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، محمد زاهد الکوثری، بغداد، مکتبه المثنی، ص 22.
[5]. موسوی، سید محمد، الفرقه الناجیه بیروت، دار العلوم، چاپ اول، 1423 ه.ق؛ ص 31.
افزودن نظر جدید