نقش بهائیت در ماجرای تخریب قبور ائمه بقیع (علیهم السلام)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هشتم شوال 1344 ق، یادآور عمل ننگین تخریب قبور ائمهی بقیع (علیهم السلام)، به دست وهابیت خبیث است. در آن زمان، فرقهی خبیث وهابیت، نه تنها حرم ائمهی بقیع (علیهم السلام)، بلکه هر گنبد و بارگاهی که دستش رسید را نابود کرد؛ همچنان که مرحوم سید محسن امین، در بیان ابعاد این جنایت میگوید: «وقتی وهابیان وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن عباس را خراب کردند. آنان هنگامی که وارد مکه شدند، گنبدهای قبر عبدالمطّلب، ابوطالب و خدیجه اُمّ المؤمنین را ویران نمودند و زادگاه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و فاطمه زهرا (علیها السلام) را با خاک یکسان کردند و آنگاه که وارد جده شدند، گنبد و قبر حوّا (علیها السلام) را خراب کردند و به طور کلّی، تمام مقابر و مزارات را در مکه، جده، طائف و نواحی آنها ویران نمودند و زمانی هم که مدینه منوّره را محاصره کردند به ویران کردن مسجد و مزار حضرت حمزه (علیه السلام) پرداختند».[1]
این اقدام ظالمانه واکنشهای مسلمانان و بالأخص شیعیان جهان را در پی داشته و موجب برانگیختن جوش و خروش نسبت به این جنایت وهابیان شد.[2] در این میان، حکومت پهلوی نیز که تحت فشار افکار عمومی قرار داشت، هیئتی (به رهبری غفارخان جلال و حبیبالله عین الملک (معروف به هویدا که از بهائیان برجسته به شمار میآمد[3]) را برای بررسی موضوع، به حجاز گسیل داشت.
هیئت ایرانی در تاریخ 1304/6/24 ق وارد جده شده [4] و مورد استقبال گرم عبدالعزیز قرار گرفتند.[5] هیئت ایرانی در گزارش ارسالی خود به تهران، با کمرنگ جلوه دادن این مصیبت عظیم، تلاش نمود تا وهابیها را از ارتکاب این جنایت تبرئه کند؛ همچنان که هویدا به نقل از ابن سعود مینویسد: «خیلی اسباب حیرت است که مسلمانان عالم فقط برای تخریب چند قبر که قبل از ورود من به دست این بدویهای (:بیاباننشینهای) جاهل مهدوم (:خراب) شده، این همه اظهار غیرت و حمیّت (:غیرت- تعصب) و دردمندی نمودند و در مجامع و منابر و روزنامهها مرا لعن و تکفیر کردند و عالم را بر من شوراندند و بدنام خواستند».[6]
در این هنگام دولت وهابی در اقدامی زیرکانه، با آوردن نمایندگان کشورهای اسلامی و تلاش برای تأسیس کمیسیونی با عنوان "کنفرانس خلافت اسلامی"، به خنثی کردن اعتراضات مسلمانان و طرح مرحوم مدرس مبنی بر تشکیل "کمیسیون دفاع از حرمین شریفین"؛ در تلاش برای تثبیت حکومت خود برآمد. در این میان، جریان بهائی - ماسونی حاکم بر ارکان اداری کشور، اصرار بر حضور در کنفرانس وهابیت داشت و باب مراوده را با آنان گشود.[7]
اما در هنگامی که هنوز کمیسیون وهابیها در جریان بود، خبر حملهی مجدد وهابیان به بقیع، به ایران مخابره شد. در این هنگام مجلسی در منزل امام جمعه خویی و با حضور علماء و برخی مقامات دولتی تشکیل و قرار بر این شد که پروندههای موجود در وزارت خارجه و دفتر شاه بررسی شده تا تصمیمات لازم اتخاذ شود.[8]
با پایان یافتن دورهی مجلس پنجم و به رغم فرمالیته شدن مجلس ششم (که نمایندگان آن به انتخاب شاه و به عنوان پوششی برای حکومت نظامی و مستبد پهلوی بود)، با پیگیریهای جدّی آیتالله مدرس، فریضهی حجّ برای مدت یک سال تحریم شد.[9] اما به تدریج و از سال 1305 ق به بعد، شرایط اعزام حجاج ایرانی و عادیسازی روابط با سعودی به صورت مرموزانهای فراهم شد. در این هنگام و به رغم برخورد وحشیانهی وهابیان با حجاج ایرانی، عناصر بهائی برای گسترش روابط دیپلماتیک با رژیم سعودی تلاش بسیار کردند که نقطه عطف آن را میتوان در امضای معاهدهی مودت میان ایران و عربستان، در شهریور 1308 ق مشاهده کرد. از آن پس، حبیب الله هویدا با سِمت کاردار با استقبالی گرم وارد عربستان شد و تا سال 1353 ق، نقش مهمّی را در گسترش روابط دیپلماتیک و خنثیسازی تلاش مذهبیون در مسئلهی بازسازی مراقد شریف ائمه (علیهم السلام) ایفا کرد.[10]
بنابراین جریان قوی بهائی ماسونی بهائی حاکم بر حکومت پهلوی موفق شد که موج اعتراضات ایجاد شده علیه رژیم سعودی را کنترل کرده و با مدیریت زمان و اتلاف وقت، طی پروسهای حساب شده در مرحلهی اول موضوع کمیسیون دفاع از حرمین شریفین و فشار برای بازسازی مراقد شریف ائمه (علیهم السلام) را از دستور کار خارج سازد و در آخر موفق شد که روابط ایران را با رژیم سعودی گسترش دهد.
پینوشت:
[1]. محمّدصادق نجمی، تاریخ حرم ائمه بقیع (علیه السلام) و آثار دیگر در مدینه منوره، تهران: مشعر، چاپ نهم، 1390، ص 51.
[2]. سیدعلی موجانی، مدرّس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین (1375)، تاریخ روابط خارجی، ش 9، صص 35-25.
[3]. میرزا حبیب الله عین الملک (پدر امیرعباس هویدا نخستوزیر دوران پهلوی)، فرزند میرزا رضا قنّاد از بهائیان متعصب و نزدیکان عباس افندی شمرده میشد. ادوارد براون (نویسندهی مشهور بهائی) میرزا رضا قنّاد را یکی از خواص بهاءالله میداند که پس از او عهده دار حفظ اسرار بهائیت میداند: بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، تهران: سخن، چاپ پنجم، 1374، ص 723.
[4]. علی محقق، اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، تهران: وزارت خارجه، 1379، ص 26.
[5]. همان، ص 27.
[6]. همان، ص 54.
[7]. سیدعلی موجانی، مدرّس و کمیسیون دفاع حرمین شریفین (1375)، تاریخ روابط خارجی، ش 9، صص 35-25.
[8]. همان.
[9]. علی محقق، اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، تهران: وزارت خارجه، 1379، ص 26.
[10]. همان، ص 84.
افزودن نظر جدید