خبر دادن از امور باطنی

  • 1396/12/28 - 23:03
سردمدار وهابیت ابن‌تیمیه حرّانی ادعاهای کرده که اگر یکی از همین مطالب درباره اهل بیت (علیهم السّلام) بیان شود آسمان را به زمین دوخته و با فریاد «وا اسلاماه» گوش فلک را کر می‌کنند که ای وای! اسلام از دست رفت، بیایید و ببینید روافض (شیعیان) چه مطالب غلوآمیزی درباره امامان خود نقل می‌کنند. اما درباره خود این چنین نمی‌گویند.

سردمدار وهابیت ابن‌تیمیه حرّانی ادعاهایی کرده که اگر یکی از همین مطالب درباره اهل بیت (علیهم‌السّلام) بیان شود، آسمان را به زمین دوخته و با فریاد «وا اسلاماه» گوش فلک را کر می‌کنند که ای وای! اسلام از دست رفت، بیایید و ببینید روافض (شیعیان) چه مطالب غلوآمیزی درباره امامان خود نقل می‌کنند؛ که در این مقاله به دو نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

- خبر دادن ابن تیمیه از باطن یاران و اصحاب خویش؛
شاگرد ابن تیمیه درباره استاد خود می‌گوید: «یک‌بار ابن‌تیمیه به من گفت: یاران من نزد من می‌آیند و من در سیمای آن‌ها و دیگران چیزهایی می‌بینم که به آن‌ها خبر نمی‌دهم. من به ابن  تیمیه گفتم: به غیر از من کاش به آن‌ها خبر می‌دادی! ابن تیمیه گفت: آیا می‌خواهید من هم مانند فرمانروایان شناخته شوم؟ روزی به ابن تیمیه گفتم: اگر برخی از آن‌ها را به ما خبر می‌دادی، برای استقامت ما بهتر و به صلاح ما بود! او گفت: اگر همه چیز را بگویم، شما یک هفته یا یک ماه بیشتر طاقت ماندن با من را ندارید.»[1]

- خبر دادن ابن تیمیه از امور باطنی دیگران؛
ابن قیّم جوزیّه می‌گوید: «چندین بار ابن تیمیه از امور باطنی که من قصد داشتم تا آن‌ها را انجام دهم، خبر داد که الآن نمی‌توانم آن‌ها را به زبان آورم و نیز از برخی حوادث بزرگ آینده خبر داد، اما زمان وقوع آن را مشخص نساخت و من برخی از آن‌ها را با چشمان خود دیدم و منتظر بقیه آن بودم و آن‌چه بزرگان از یاران او مشاهده کرده‌اند، به مراتب بیش از آن است که من بیان کردم.»[2]
از سوی دیگر ابن‌تیمیه در کتاب خود بابی گشوده به نام «باب کرامات اولیاء الله» و در آن جریانات عجیبی از افراد متعددی که نامی از اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) میان آن‌ها نیست، نقل می‌کند که در حدّ اعجاز انبیاء می‌باشد و تمام این کرامات را با سکوت خود پذیرفته است. که برای نمونه به دو مورد آن‌ها اشاره می‌کنیم:
«مردی از قبیله نخع که سوار بر الاغی در راهی می‌گذشت، در بین راه، الاغش از دنیا رفت. دوستانش به او گفتند: حال که الاغت مرده، ما بار تو را با الاغ‌های خود حمل می‌کنیم. آن مرد گفت: اندکی صبر کنید؛ آن مرد، وضو گرفت و دو رکعت نماز گذارد و دعا کرد و بدین ترتیب الاغش زنده شد و بارش را بر الاغ خود گذارد و به راه خود ادامه داد.»[3]
و یا درباره شخصی به نام «صلة بن اشیم» گوید: «او سوار بر اسب بود و در یکی از جنگ‌ها، اسبش افتاد و مرد؛ ناراحت شد و دعایی کرد و اسبش زنده شد و خود را تا خانه‌اش رساند.»[4]

پی‌نوشت:

[1]. مدارج السالکین، أبو عبدالله محمد بن أبی بکر أیوب الزرعی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 2، ص 490.
[2]. مدارج السالکین، أبو عبدالله محمد بن أبی بکر أیوب الزرعی، دار الکتاب العربی، بیروت، ج 2، ص 490.
[3]. مجموع الفتاوی، ابن‌تیمیه، مکتبة ابن‌تیمیه، ج 11، ص 281.
[4]. کتب و رسائل ابن‌تیمیه، ابن‌تیمیه، مکتبة ابن‌تیمیه، ج 11، ص 280.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.