آیا عقل در بهائیت میزان است؟!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عبدالبهاء دومین پیشوای بهائیت، پس از سفر به اروپا و تأثیرپذیری از جوامع غربی، برای تبلیغ آیین ساختگی پدر خود، نیاز به مدرن جلوه دادن آن پیدا کرد. لذا با کپیبرداری از ادیان الهی و الگوگیری از اندیشکدههای غربی و تلفیق آنها با یکدیگر، تعالیمی به ظاهر بدیع اختراع و آنها را به پدر خود منتسب کرد. اما یکی از این تعالیم که مبلّغان بهائی، بسیار بر روی آن مانور تبلیغاتی میدهند، مسئلهی لزوم «تطابق دین با علم و عقل» است.
همچنان که عبدالبهاء در تبیین این اصل به ظاهر بدیعِ پدر خود گفته است: «دین باید مطابق علم باشد، زیرا خدا عقل به انسان داده تا حقایق اشیاء را تحقیق نماید. اگر مسائل دینیه مخالف عقل و علم باشد، وهم است؛ زیرا مقابل علم، جهل است و اگر بگوییم دین ضد عقل است، مقصود این است که دین جهل است».[1]
اما انتساب این تعلیم به پیامبرخواندهی بهائیان در حالیست که او نه تنها در عمل، بلکه حتی در حد گفتار هم به این اصل پایبند نبوده است. همچنان که حسینعلی نوری، صراحتاً عقل را ملاک ادراک حقیقت نمیدانسته: «بدان که الیوم آنچه به عقلت رسیده و برسد و یا به عقول فوق تو و دون تو ادراک شود، هیچیک میزان معرفت حق نبوده و نخواهد بود».[2] و یا آنجا که پیروانش را از اعتراض در برابر سخنان غیرعقلانی خود بازداشته است: «لََو یحکم علی الماء حُکم الخَمر و عَلی السَماء حُکم الأرض... [3]؛ اگر به آب بگوید که شراب است و به آسمان بگوید که زمین است و به نور بگوید که آتش است، باید پذیرفت که حق است و شکی در آن نیست و کسی حق اعتراض بر او را ندارد و لِمَ و بِمَ (چون و چرا) بگوید و هرکس اعتراض کند از رویگردانان است».
بنابراین درمییابیم که اساساً آموزهی "تطابق دین با علم و عقل"، به هیچوجه ابداع پیامبرخواندهی بهائیت نبوده و او اصلاً به چنین آموزهای اعتقاد نداشته است.
پینوشت:
[1]. عباس افندی، خطابات، مصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، چاپ اول، 1921 م، ج 2، ص 147.
[2]. حسینعلی نوری، بدیع (در جواب اسئلهی قاضی)، چاپ سنگی از روی نسخهی خطی، کاتب حرف الزاء، ربیع الأول، ص 286.
[3]. حسینعلی نوری، اشراقات، (295 صفحهای)، چاپ سنگی، بینا، بیتا، ص 58.
افزودن نظر جدید