عبدالرحمن بن عدیس از بیعت کنندگان بیعت شجره
یکی از ایرادات اهل سنت به شیعه، موضع شیعه نسبت به صحابه است که معتقدند در بین صحابه، مسلمانان جلیل القدر وجود دارد، و ممکن است بعضی از صحابه گناهکار و فاسق باشند؛ اهل سنت معتقدند همه صحابه عادلند، در بین صحابه، بعضی از گروهها، احترام ویژهای دارند؛ از آن گروههای ویژه، مهاجرین اولیه، انصار، شرکتکنندگان در جنگ بدر و بالاخره بیعت کنندگان در بیعت رضوان قرار دارند.
بیعت رضوان یا بیعت شجره، پیمان مجدّد جمعی از صحابه با پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است که در سال ششم هجری در نزدیکی مکه و قبل از صلح حدیبیه انجام گرفت. آیه « لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً.[فتح/18] خداوند از مؤمنان- هنگامیکه در زیر آن درخت با تو بیعت کردند- راضی و خشنود شد، خدا آنچه را در درون دلهایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود، میدانست؛ از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزی نزدیکی بهعنوان پاداش نصیب آنها فرمود.» به این واقعه اشاره کرده و نام بیعت رضوان و بیعت شجره نیز از همین آیه گرفته شده است.
اهل سنت معتقدند رضایت الهی از بیعتکنندگان در این آیه رضایتی بیقید و شرط و ابدی است و از این رو، برای همه صحابه حاضر در آن پیمان، حرمتی ویژه قائلند؛ ولی شیعیان معتقدند رضایت الهی ذکر شده در آیه ناشی از جانفشانی و بیعت در آن روز است، که دوام آن مشروط به استقامت آنها در پیروی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بوده است.
در بین بیعت کنندگان، صحابهای به نام عبدالرحمان بن عدیس است. در کتابهایی که شرح حال صحابه آمده است، او را از بیعت کنندگان تحت شجره میدانند.[1] بنابراین رضایت خداوند برای او بیقید و شرط است.
نقل شده است که در ایام فتنه در فلسطین به زندان افتاد، سپس از زندان گریخت؛ اسب سواری او را دنبال کرد و به او رسید و قصد کشتن او را نمود، عبدالرحمن به او گفت: وای بر تو! در ریختن خون من از خدا بترس، من از اصحاب شجره هستم؛ اسب سوار به او گفت: درخت در شهر الخلیل زیاد است و او را کشت.[2]
این صحابی مورد رضای خدا، امیر سپاهی بود که از مصر برای حصر عثمان آمده و او را کشتند.[3]
حال بايد اهل سنت قائل شوند كه خداوند از قاتل عثمان برای هميشه راضی شده، زیرا رضایت خداوند نسبت به بیعت کنندگان بیعت شجره، بدون قید و شرط است و قتل عثمان هيچ خللی در اين رضايت ندارد، يا بايد بپذيرند كه صرف حضور در صلح حديبيه و بيعت شجره (رضوان) نمیتواند سبب رضايت دائمی خداوند از شخصی باشد و فقط گناهان گذشته آنان بخشیده شده است.
پینوشت:
[1]. «مصري، شهد الحديبية. ذكر أسد ابن موسى، عن ابن لهيعة، عن يزيد بن أبي حبيب، قَالَ: كان عبد الرحمن بن عديس البلوي ممن بايع تحت الشجرة رَسُول الله صلى الله عليه وسلم.» الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج2، ص840؛ أسد الغابة، ابن أثير، ج3، ص370.
[2]. «فلما كانت الفتنة كان ابن عديس ممن أخّره معاوية في الرهن، فسجنه بفلسطين، فهربوا من السجن، فأدرك فارس ابن عديس فأراد قتله، فقال له ابن عديس: ويحك! اتّق اللَّه في دمي، فإنّي من أصحاب الشجرة، قال: الشجر بالخلیل كثير، فقتله.» أسد الغابة، ابن أثير، ج3، ص370 و الإصابة، ابن حجر، ج4، ص282.
[3]. «وكان أمير الجيش القادمين من مصر لحصر عثمان بْن عفان، رَضِيَ اللهُ عَنْهُ، لما قتلوه.» الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج2، ص840؛ أسد الغابة، ابن أثير، ج3، ص370 و الإصابة، ابن حجر، ج4، ص282.
افزودن نظر جدید