وقتی محقق آلمانی هم پیشوایان بهائیت را خائن میداند!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ متکلم روحانی پروتستان آلمانی «هرمان رومر»، در هشتم جولای 1880، در اشتوتگارت آلمان متولد شد. وی در بين سالهای 1898 تا 1902 م، در دانشکدهی الهيات و فلسفه دانشگاههای توبينگن و هال، به تحصيل پرداخت و پس از پايان تحصيلات، به عنوان استاد الهيات در شهر باسلر به فعاليتهای دين پژوهی مشغول شد.
رومر، در بيان اهداف تحقيقاتی خود خاطر نشان میکند که در سال 1907، شاهد تأسيس انجمن بهائيان اشتوتگارت بوده و همواره نياز به يک پژوهش علمی، جهت پاسخگوئی به تبليغات بهائيت در آلمان را احساس ميکرده است. بدين منظور رومر، رسالهی دکترای خود را تحت عنوان کتاب «بابيت و بهائيت، پژوهشی در تاريخ مذاهب اسلامی»، در سال 1911 م، به دانشکدهی عالی فلسفه دانشگاه توبينگن ارائه کرد.
از ديدگاه هرمان رومر، در جريان انقلاب مشروطيت ايران، فرقهی بهائيت با شعار غیر واقعی «جهان وطنی»[1] خود، به علائق ملّی و منافع ايرانيان خيانت کرد. در اين ارتباط، رومر اشاره میکند که عباس افندی (دومین پیشوای بهائیت)، عملاً بر ضد نهضت مردم سالاری ايرانيان دسيسه کرد و با ديپلماتهای روسی و انگليسی سازش و تفاهم داشت. به گونهای که به بهائيان شهرهای تهران و تبريز، به شدّت توصيه کرده بود که از محمدعلی شاه حمایت کنند و به علاوه، آنها را از شرکت در نهضت مشروطيت ايران نيز بازمیداشت.
رومر همچنين تأکيد میکند که با پيروزی انقلاب مشروطه، نادرستی ادعای عباس افندی که برای محمدعلی شاه، حکومتی طولانی و خوشايند را پيشگويی کرده بود، بر همگان روشن شد. رومر با يادآوری فشارهای وارده از سوی روسيه و انگلستان به ايران و اتحاد آن دو قدرت در تقسيم خاک ایران به دو حوزه نفوذ درسال 1907 م، بيان میدارد که روابط عبدالبهاء در عکاء با ارتشهای خارجی و کارگزاران آنها در ايران، چيزی جز يک خيانت بزرگ به کشور ايران نبوده است.[2]
این در حالیست که مبلّغان تشکیلات بهائیت، حقیقت استعماری و خائنانهی فرقهی خود را تنها حاصل تهمتهای علمای شیعه برمیشمارند؛ حال آنکه هر انسان آزاداندیشی با تحقیقی بیطرفانه، به این حقیقت تاریخی پی خواهد برد.
پینوشت:
[1]. همچنان که عبدالبهاء مدافعان وطن را به سگهای درّنده تشبیه میکند: عباس افندی، نسخهی الکترونیکی، مکاتیب، ج 1، ص 410.
[2]. ر.ک: هرمان رومر (Hermann Roemer)، بابيت و بهائيت پژوهشی در تاريخ مذاهب اسلامی (Die Babi- Behai, Eine studie zur religionsgeschichte des Islams)، فصل چهارم، ص 157 به بعد.
افزودن نظر جدید