نهی محمد بن عبد الوهاب از صلوات بر پیامبر و توهین به صلوات
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_
محمد بن عبدالوهاب رهبر معنوی وهابیت به بهانه توحید، افتضاح و جنایت را تا بدانجا کشاند که حتی دستورات آشکار قرآن را نادیده گرفته و درست در مقابل آن، فتوا میداده است. یکی از مواردی که وی در برابر قرآن ایستاده در موضوع صلوات بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است.
زینی دحلان مفتی شافعی مکه مکرمه و نیز علوی بن احمد در مورد وی مینویسند: «او همواره از درود و صلوات فرستادن بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نهی میکرد و همواره از شنیدن صلوات اذیت میشد. او از صلوات فرستادن در شب جمعه و بلند فرستادن آن بر روی منابر نهی مینمود و کسی را که این عمل را انجام میداد اذیت میکرد و او را به شدیدترین عقاب، مجازات مینمود تا جایی که نقل شده محمد بن عبدالوهاب، مرد صالح نابینایی را که موذن خوشصدایی بود از صلوات فرستادن بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در مناره مسجد پس از اذان، نهی کرد ولی او به نهی محمد بن عبدالوهاب اعتنایی نکرد و بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) صلوات میفرستاد اما سرانجام ابن عبدالوهاب دستور قتل آن موذن را صادر کرد و او را کشتند».[1]
او از صلوات فرستاد در روز و شب جمعه انکار میکرد[2]
او گستاخی به صلوات را تا بدانجا رساند که از او نقل شده است که گفت: «زنای ربابه[3] در خانهی فساد که در آن زنا میکند گناهش کمتر است از کسی که در منابر و بالای منارهها بر پیامبر صلوات میفرستد»[4]
وی در اقدامی دیگر، تمامی کتابهایی را که در فضیلت صلوات بر پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) نوشته شده بود، به بهانه دفاع از توحید به آتش کشید.[5] گرچه برخی از پیروانش صدور چنین امری را از او انکار میکنند.
او به بهانه محافظت بر توحید و دوری از بدعت، بسیاری از سیرههای تاریخی مسلمانان را که اتفاقا دستورات قرآنی و روایی داشته، منع کرده و از اجرای آنها جلوگیری میکرد.
محمد بن عبد الوهاب در باب 18 کتاب التوحید یکی از دلائل کفر انسان و ترک دین را غلو در مورد صالحان برمیشمارد و سپس به عنوان مثال به آیه 23 سوره نوح اشاره میکند که در آن، بتهایی با نام «ود، سواع، يغوث، يعوق و نسر» ذکر شده است. او بیان میکند این اسمها در واقع، نام مردان صالحی از قوم نوح بود، که در ابتدا قوم نوح از سر محبت و ارادت به آن صالحان، برایشان تندیس و مجسمهی يادبود ساختند، ولیکن پس از مدتى، فراموش کردند که اینها تندیس آن صالحین است و کم کم موج پرستش آن تندیسها بالا گرفت تا جایی که قوم نوح آن تندیسها را به عنوان بت میپرستیدند.[6]
از نظر ابن عبدالوهاب، ممزوج شدن حق و باطل به دو دلیل شکل می گیرد: 1- محبت به صالحان؛ 2- عمل بعضی عالمان که با عملشان، اراده خیر دارند اما انسانهای پس از آنان، از عملشان اراده دیگری را گمان میبرند.[7]
از اینرو محمد بن عبد الوهاب به بهانه جلوگیری از تلبیس و انحراف در توحید، از محبت به صالحین منع میکرد اگرچه این محبت، اظهار محبتی خاص به رسول خدا و اهل بیتش(علیهمالسلام) [مانند زیارت و صلوات] باشد.
این تفکر دقیقا در پیروان وی نیز مشهود است چنانکه بن عثیمین مفتی بزرگ وهابیت در شرح کتاب توحید، ذیل عامل دوم از عوامل ممزوج شدن حق و باطل مینویسد: «کسی که میخواهد دینش را با بدعت تقویت کند ضرر این بدعت بیش از منفعت آن است».[8] بن عثیمین سپس به کسانی مثال میزند که در پیامبر غلو کرده و برای او مراسم جشن ولادت برگزار میکنند. به نظر وی آنها اگر چه از این بدعت قصد خیر دارند، و لکن ضررش بیش از نفعش میباشد.[9]
برخی مفتیان وهابی نیز به پیروی از محمد بن عبدالوهاب ذکر صلوات و سلام بر نبی مکرم اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را قبل، بعد و هنگام اذان از موارد بدعت در دین میدانند.[10]
نقد و بررسی
اولا: آیا منع کردن ابن عبدالوهاب از محبت به صالحین خصوصا پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) نادیده گرفتن آیات صریح قرآن و عمل برخلاف آن آیات نیست؟! آیا مگر خدا دستور به محبت ویژه به پیامبرش نداده و نفرموده که او را بر همه چیز مقدم و محبوبتر بدارند؟! خداوند محبت خود و رسولش را بر همه چیز مقدم کرده است چنانکه فرمود:
«قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين»؛[توبه/24] بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما، و اموالى كه به دست آوردهايد، و تجارتى كه از كساد شدنش مىترسيد، و خانههايى كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند و خداوند جمعيّت نافرمانبردار را هدايت نمىكند»
ثانیا: آیا نهی از فرستادن صلوات و درود بر پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) نادیده گرفتن نص قرآن و مقابله با دستور الهى نیست؟! خداوند به مومنان دستور فرستادن صلوات بر پیامبرش داده و فرموده: «إِنَّ اللهَ وَ مَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِى يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً؛[احزاب/56] خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند، اى كسانى كه ايمان آورديد بر او صلوات بفرستيد، و آنطور كه بايد تسليم شويد».
این آيه شريفه، مطلق است و هيچگونه قيد مكانى و زمانى براى درود به حضرت ذكر نشده، و بدعت دانستن صلوات با صدای بلند و قبل و بعد و هنگام اذان، سخنی بی دلیل و مقابل نص قرآن است. و هیچ روایتی نیامده تا اطلاق این آیه را تقیید بزند و بگوید مثلا شب جمعه و روز جمعه صلوات فرستادن حرام است و یا بلند فرستادن صلوات به هنگام اذان و یا پیش و پس از آن، حرام است تا اینکه او حکم قتل موذنی را که صلوات میفرستاد بدهد؛ بلکه روایات برخلاف عقیده ابن عبدالوهاب آمده است. در باب فضیلت صلوات در منابع اهل سنت بیش از پنجاه حدیث وارد شده است.[11]
وانگهی اگر بخاطر صلوات، از خطر انحراف از توحید میترسیدند باید گفت بیش از 1200 سال بود که مردم بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) محبت ویژه میورزیده و بر ایشان صلوات میفرستادند اما این محبت ویژه هرگز موجب انحراف از توحید و قول به الوهیت و پرستش پیامبر نشده است.
ثالثا: در مورد عامل دوم کفر مردم، که شیخ گفته: «بعضی از عالمان از یک عمل، اراده خیر دارند ولی مردم بعدها از عمل او اراده دیگری گمان میبرند» باید درباره جهالت و ضررهای آن سخن بگوییم، نه این که مانع کار خیر عالمان بشویم. اگر بخواهیم علت اصلی که جهالت است را از بین نبریم، باید بسیاری از کارهای خیر را مانع شویم چرا که ممکن است روزی کارهای خیر با جهل ضمیمه شود و زمینه شرک را به وجود بیاورد.
پینوشت:
[1]. «و کان ینهی عن الصلاه علی النّبیّ صلّی الله علیه و آله و یتأذّی من سماعها و ینهی عن الإتیان بها لیله الجمعه و عن الجهر بها علی المنائر و یؤذی من یفعل ذلک و یعاقبه أشدّ العقاب حتّی أنّه قتل رجلاً أعمی کان مؤذناً صالحاً ذا صوت حسن، نهاء عن الصلاه علی النّبیّ صلّی الله علیه و آله فی المناره بعد الأذان، فلم ینته و أتی بالصلاه علی النّبیّ صلّی الله علیه و آله، فأمر بقتله، فقتل». الدُرَر السَنیّة فی الرّد علی الوهابیّة، شیخ الإسلام سید احمد بن زینی دحلان شافعی، دار غار حمراء، مكتبة الأحباب، (بی جا، بی تا)، ص108-109؛/ و همین سخنان را علوی بن احمد نقل میکند. مصباح الأنام و جلاء الظلام، علوی بن احمد، مصر، مطبعة العامرة الشرفیة، 1325ق، ص66، مشاهده متن کتاب
[2]. «و من هفواتهم المضلة انکارهم الصلاة علی النبی(صلیاللهعلیهوآله) لیلة الجمعة و یومها». مصباح الانام، پیشین، ص66، متن کتاب
[3]. ربابه زنی مشهور به زنا است که اسم او برای این عمل زشت ضرب المثل شده است.
[4]. «ثم: إنّ الربابه فی بیت الخاطئه یعنی زائیه أقلّ إثما ممن ینادی بالصلاه علی النّبیّ صلّی الله علیه و آله فی المنائر». الدُرَر السَنیّة فی الرّد علی الوهابیّة، زینی دحلان شافعی، ص109؛/ و صباح الانام، پیشین، ص66
[5]. «و أحرق دلائل الخیرات و غیرها من کتب الصلاه علی النّبیّ صلّی الله علیه و آله»
[6]. «باب (18) ما جاء أن سبب كفر بني آدم وتركهم دينهم هو الغلو في الصالحين:... و فی الصحيح عن ابن عباس رضي الله عنهما في قول الله تعالى {وَقَالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلا تَذَرُنَّ وَدّاً وَلا سُوَاعاً وَلا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْراً} قال: "هذه أسماء رجال صالحين من قوم نوح، فلما هلكوا أوحى الشيطان إلى قومهم أن انصبوا إلى مجالسهم التي كانوا يجلسون فيها أنصابا، وسموها بأسمائهم، ففعلوا. ولم تعبد حتى إذا هلك أولئك و نُسی العلم عُبدت". وقال ابن القيم: قال غير واحد من السلف: "لما ماتوا عكفوا على قبورهم، ثم صوروا تماثيلهم، ثم طال عليهم الأمد فعبدوهم"». كتاب التوحيد، محمد بن عبد الوهاب بن سليمان التميمی النجدی(م1206ق)، المحقق: عبدالعزيز بن عبدالرحمن السعيد وغيره، ریاض، جامعة الأمام محمد بن سعود، ص56، متن کتاب
[7]. «الخامسة: أن سبب ذلك كله مزج الحق بالباطل، فالأول: محبة الصالحين. والثاني: فعل أناس من أهل العلم شيئا أرادوا به خيرا، فظن من بعدهم أنهم أرادوا به غيره». همان، ص57، متن کتاب
[8]. «أن من أراد تقوية دينه ببدعة فإن ضررها أكثر من نفعها». القول المفيد على كتاب التوحيد، محمد بن صالح بن محمد العثيمين(م1421ق)، المملكة العربية السعودية، دار ابن الجوزی، چاپ دوم، محرم 1424ق، ج1، ص380، متن کتاب
[9]. همان، ص380.
[10]. به عنوان نمونه: ر.ک: فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الإفتاء، (المجموعة الأولى)، المؤلف: اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء، جمع وترتيب: أحمد بن عبدالرزاق الدويش، الریاض، رئاسة إدارة البحوث العلمية والإفتاء - الإدارة العامة للطبع، ج2، ص 501، فتوای شماره 9696، متن کتاب؛/ و فتاوی إسلامیة، المؤلف (جمع وترتيب): محمد بن عبد العزيز بن عبد الله المسند، الریاض، دار الوطن للنشر، چاپ دوم، 1413ق، ج1، ص251، فتوی عبد العزيز بن عبد الله بن باز(م1420ق)، متن کتاب
[11]. «ففیما صح عنه(صلیاللهعلیهوآله) احادیث ثابتة بالکتاب و السنة و اجماع الامة و أنها من العبادات المُرغَب فیها و فی فضلها عدة احادیث تزید علی خمسین حدیثا ما بین صحیح و حسن نقلها اصحاب الصحاح و المسانید و السنن فاذا علمت ذلک فالصلوات علی النبی(صلیاللهعلیهوآله) بعد الاذان فی المنارات لیست ببدعة لانهم لما ذکروا النبی(صلیاللهعلیهواله) اعقبوا ذکره فلا بدعة هنا.... فهل یسوغ لعاقل ان یقول هذه الکتب المدونة بدعة فمن تمادی علی ذکل أخطأ و غلط و ضل و أضلّ. فاما الجهر بذلک فی المآذن فمن التنویه بذکره(صلیاللهعلیهوآله) و اظهار شعائر الاسلام و تذکیر الجاهل و تعظیم الجمعة التی هی من افضل الایام و هو من مستحسنات الامور التی لا مفسدة فیها بل مشتملة علی اظهار شعائر المسلمین و قد اجتمعت الامة علیه فی اعصر صالحة فی سائر الامصار و القری و الامة ان شاء الله معصومة عن الاجتماع علی الضلالة و فما رآه المسلمون حسنا فهو عند الله حسن اخرجه الموفق فی الروضة ابن قدامة الحنبلی». مصباح الانام، پیشین، ص66.
افزودن نظر جدید