ارزش مادی انگشتر اهدایی امیرالمؤمنین
در مورد آیه 55 سوره مائده که آیه ولایت نامیده میشود، روایتی آمده که میزان ارزش مادی این انگشتر را برابر با مالیات شام که معادل 300 بار شتر از نقره و 4 بار شتر از طلاست، دانسته و همین مسأله باعث شده شبهاتی مطرح گردد.
ازجمله اینکه میگویند اصولاً چرا حضرت چنین انگشتر با ارزشی را در دست داشته است؟ از کجا آورده است؟ به علاوه بهدست کردن انگشترى با اين قيمت فوق العاده، اسراف محسوب نمىشود؟ آيا اينها دليل بر عدم صحت تفسير آیه ولایت در مورد امیرالمؤمنین نيست؟
در جواب میگوییم:
طبق اخبار بسیار زیادی که از منابع تاریخی و روایی شیعه و سنی نقل شده، آیه ولایت فقط درباره امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) نازل شده است؛[1] این تفسیر را ثعلبی، ماوردی، قشيری، قزوينیّ، رازی، نيشابوریّ، فلكی، طوسیّ، طبریّ، أبومسلم أصفهانی در تفاسیر خود از سدی، مجاهد، حسن بصری، أعمش، عتبة بن أبیحكيم، غالب بن عبداللّه، قيس بن ربيع، عباية بن ربعی، عبداللّه بن عباس،و أبوذر غفاری نقل کردهاند. ابن بيع از عيسى بن عبداللّه بن عمر بن علی بن أبیطالب؛ واحدی از كلبی، از ابن عبّاس؛ سمعانی از حميد طويل از أنس؛ سليمان بن أحمد از عمار؛ أبوبكر بيهقی و محمّد فتال از عبداللّه بن سلام؛ إبراهيم ثقفی، از محمّد بن حنفية، و عبيداللّه بن أبیرافع، و عبد اللّه بن عبّاس، و أبوصالح، و شعبی، و مجاهد، و از زرارة بن أعين از امام باقر(عليهالسلام) در رواياتی با الفاظ مختلف و با یک معنی نقل کردهاند.[2]
همچنین محب الدين طبرى در ذخائر العقبى و شوکانى در تفسير فتح القدير و در کتاب جامع الاصول و در اسباب النزول واحدى و در لباب النقول و تفسير دُر المنثور سيوطى و در تذکرة الخواص سبط بن جوزى و در نورالابصار شبلنجى و در کتاب الکافى الشاف فی تخریج أحادیث الکشاف ابن حجر عسقلانى و در مفاتيح الغيب رازى و در کنز العمال و در کتاب ابن مردويه و سنن نسائى و کتاب الجمع بين الصحاح السته و کتابهاى متعدد ديگرى، احاديث شأن نزول آیه ولایت و اهدای انگشتر به فقیر در نماز توسط امیرالمؤمنین نقل شده است.
با این همه روایت جای شک در وقوع این اتفاق نیست و یک روایت مرسل که در تفسیر برهان آمده و به افسانه شبيهتر است تا واقعيت نمیتواند روايات صحيح و معتبر در شأن نزول آيه را که در آنها اثرى از اين افسانه نيست، بیاثر و غیر معتبر کند؛ اگر ارزش این انگشتر برابر با چند صد کیلو طلا بود، قطعاً در روایات صحیح وارد شده، ذکر میشد.
شهید مطهری در مورد ساختگی بودن این ارزش رؤیایی میفرماید: «مثلاً درباره انگشتری كه اميرالمؤمنين علی (علیهالسلام) در حال ركوع به فقير دادند و آيه دربارهاش نازل گشت گفتهاند ارزش آن معادل خراج سوريه و شامات بوده است، و برای اينكه مردم باور كنند، شكل روايت به آن دادهاند. بهنظر اينان، شگفت بوده است كه درباره انفاق يك انگشتر حقير، آيهای عظيم از قرآن نازل شود، و چون نتوانستهاند اين معنی را باور كنند، افسانهسازی كرده بهای مادی آن را بالا بردهاند، فكر نكردهاند انگشتری كه معادل خراج سوريه و شام باشد، در مدينه فقير و بيچاره، زينتبخش دست علی (علیهالسلام) نخواهد بود. فرضاً چنين انگشتری در دست علی (علیهالسلام) میبود او آن را به يك گدا نمیداد، بلكه با چنان انگشتری مدينه را آباد میكرد و همه بينوايان شهر را نجات میداد.
عقل افسانهسازان درك نكرده است كه عمل بزرگ در نزد خدا حسابی غير از حسابهای مادی دارد، گويی ايشان پنداشتهاند كه گرانقيمت بودن انگشتر چشم خدا را - معاذ الله - خيره كرده و او را وادار به تحسين كرده است كه آفرين به علی، چه كار بزرگی انجام داد! ...»[3]
بنابراین یک روایت مرسل و جعلی، نمیتواند خدشهای در یک واقعیت تاریخی که با روایات متواتر ثابت شده، وارد آورد و شبهات مطرح شده در آیه ولایت نیز پاسخ داده شده است و این شبهه خارج از متن آیه است و نقلی است که شاید سازندگان کوتهفکر آن به جهت ارزشمند نمودن این انفاق دست به جعل زده باشند و به دلیل ضعیف و مرسل بودن نقلشان و تعارض با روایات صحیح (در اینکه اگر انگشتر این همه ارزش داشت، در روایت معتبری نقل میشد) بیاعتبار میباشد.
پینوشت:
[1]. «دروغ بزرگ ابن تیمیه درباره آیه ولایت»
[2]. «ذكره الثعلبي، و الماوردي، و القشيري، و القزوينيّ، [و الرازيّ]، و النيسابوريّ، و الفلكي، و الطوسيّ، و الطبريّ، و أبو مسلم الأصفهاني في تفاسيرهم عن السدي، و مجاهد، و الحسن، و الأعمش، و عتبة بن أبي حكيم، و غالب بن عبد اللّه، و قيس بن الربيع، و عباية بن ربعي، و عبد اللّه بن عباس، و أبي ذر الغفاري. و ذكره ابن البيع في (معرفة أصول الحديث) عن عيسى بن عبد اللّه بن عمر بن علي بن أبي طالب، و الواحدي في (أسباب نزول القرآن) عن الكلبي، عن أبي صالح، عن ابن عبّاس، و السمعاني في (فضائل الصحابة) عن حميد الطويل، عن أنس، و سليمان بن أحمد في (معجمه الأوسط) عن عمار، و أبوبكر البيهقيّ في (المصنّف). و محمّد الفتال في (التنوير) و في (الروضة) عن عبد اللّه بن سلام، و إبراهيم الثقفي، عن محمّد بن الحنفية، و عبيد اللّه بن أبي رافع، و عبد اللّه بن عبّاس، و أبي صالح، و الشعبي، و مجاهد، و عن زرارة بن أعين، عن محمّد بن علي الباقر(عليه السلام)في روايات مختلفة الألفاظ،متفقة المعاني، و النطنزي في (الخصائص) عن ابن عبّاس و (الإبانة) عن الفلكي، عن جابر الأنصاري، و ناصح التميمي، و ابن عبّاس و الكلبي.» البرهان فی تفسير القرآن، سيد هاشم بحرانی، ج2، ص326.
[3]. عدل الهی، شهید مطهری، ص277.
افزودن نظر جدید