نحوه قتل عثمان در کتب اهل سنت
.....
عثمان خلیفه سوم مسلمانان که او هم به مانند دو خلیفه قبلی به ناحق بر گردهی مسلمین سوار شد، و به دلیل بیکفایتی خودش و دادن مسئولیتهای مهم حکومتی به اطرافیان خود که فقط به دنبال امیال و هوی و هوس دنیایی خود بودند، باعث گردید که هم در میان مسلمانان اختلاف و فاصله طبقاتی صورت گیرد وهم جایگاه خود را به عنوان جانشین پیامبر بود را از دست بدهد. لذا مردم طی دوبار محاصرهای که در کتب فریقین نوشته شده است.[1] نهایتاً او را به طرز فجیعی به قتل رساندند، هر چند در هر دوبار حضرت علی(علیه السلام) سعی کرد با وساطت خشم مردم نسبت به عثمان را فرو نشاند، اما عثمان در هر بار ملاقاتی که حضرت با او داشت وعدههایی میداد، ولی خلف وعده میکرد و عاقبت الامر این خلیفه به خاطر دروغها و توجه نکردن به شکایات مردم بعد از یه روز محاصره و یورش مردم به خانهاش او را کشتند.
بزرگان اهل سنت در کتب خود نحوهی کشته شدن او را این چنین بیان کردند:
ابن سعد در کتاب خود از طریق عبدالرحمن بن محمد مینویسد: محمد بن ابوبکر به همراه عدهای دیگر از دیوار منزل عمرو بن حزم وارد خانهی عثمان شدند، پس او را دیدند که نزد همسرش –نائله- است و سورهی بقره را از روی کتاب قرآن میخواند، پس جلو رفتند و ریش عثمان را گرفتند و گفتند: «قد اخزاک یا نعثل- ای پیر مرد احمق خدا تو را خوار و ذلیل کرد». عثمان در جواب گفت: من پیر مرد احمق نیستم، بلکه بندهی خدا و امیرمومنان هستم، بعد محمد بن ابوبکر گفت: معاویه و فلانی و فلانی به درد تو نخوردند، عثمان به او گفت: «یابن اخی دع عنک لحیتی، فما کان ابوک لیقبض علی ما قبضت علیه- ای برادر زاده، ریش مرا رها کن که پدرت اینجا را که تو گرفتهای، نمیگرفت» محمد بن ابوبکر گفت: آنچه من دربارهی تو قصد کردهام شدیدتر از گرفتن ریش توست، عثمان گفت: از خدا در مقابل تو یاری میطلبم و از او کمک میخواهم. سپس با تیری که دارای پیکان عریض که در دست داشت بر پیشانی عثمان زد.[2]
بلاذری در کتاب خود مینویسد: شخص دیگری –کنانهّ بن بشر- تیرهایی را که در دست داشت بالا برد و در گوش عثمان زد، پس فرو رفت تا این که در حلق او داخل شد، سپس او را با شمشیر زد تا او را کشت.[3] در برخی دیگر از نقلها آمده است که برخی دیگر از معترضین با گرز آهنین بر پیشانی و جلوی سر عثمان زدند و او به پهلو افتاد و سودان بن حمران مرادی او را زد و کشت.[4] و همچنین وارد شده که عمرو بن حمق بر عثمان جهید و در حالی که عثمان هنوز رمقی داشت بر سینهاش نشست و 9 نیزه به او زد و گفت: سه تا را برای خدا زدم، شش تای دیگر را به خاطر نفرتی که در سینه داشتم زدم. و عمیر بن ضابی به عثمان یورش برد و دندهای از دندههایش را شکست.[5] در نتیجه عثمان بعد از کشته شدنش سه روز بدنش را رها گذاشتند و دفنش نکردند تا اینکه حکیم بن حزام قرشی به همراه برخی دیگر با حضرت علی(علیه السلام) دربارهی او سخن گفتند و حضرت اجازهی دفن او را داد، ولی مردم به محض این که باخبر شدند تابوت عثمان را سنگباران کردند و نهایتاً حضرت علی(علیه السلام) با سوگند دادن به آنها دست از تابوت و جنازهی عثمان برداشتند و در حشّ کوکب قبرستان یهودیان دفنش کردند.[6]
پینوشت:
[1]. تاریخ طبری، طبری، دار التراث العربی، بیروت، لبنان، ج4 ص372 حوادث سال 35 هجری.
الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج1 ص.39
[2]. طبقات الکبری، ابن سعد، دار صادر، بیروت، لبنان، ج3 ص73.
[3]. انساب الاشراف، بلاذری، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ج6 ص189.
[4]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج2 ص155 خطبه30.
[5]. تاریخ طبری، طبری، دار التراث العربی، بیروت، لبنان، ج4 ص382.
[6]. الاستیعاب، ابن عبد البر، چاپ نهضه مصر، قاهره، مصر، ج3 ص1048 رقم1778.
افزودن نظر جدید