جابر بن عبدالله و سکههای پیامبر اکرم
مسلمانان در طول تاریخ، به زیارت قبور انبیا، صالحان و علما رفته و با بوسیدن، دستکشیدن و گذاشتن صورت بر روی قبور، انبیا، صالحان و علمای خود احترام گذاشته و به آنها تبرک جستهاند اما ابنتیمیه و اتباع وی این اعمال را حرام دانسته و مسلمانان را به شرک و کفر متهم میکنند و آنان را «قبورین» و «عبادت کنندگان قبرها» مینامند.
وهابیان اعمال و رفتار مسلمانان را به رفتار مردم دوران جاهلیت با بتهای خود، تشبیه کرده و مسلمانان را همانند مشرکین صدر اسلام میدانند. ابنتیمیه بوسیدن و دست کشیدن بر روی قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و قبور سایر انبیا (علیهم السّلام)، صالحین، صحابه و اهلبیت (علیهم السّلام) را جایز ندانسته و این مطلب را به تمامی علما نسبت میدهد.[1]
این در حالی است که جابر بن عبدالله انصاری یکی از صحابه معروف و مشهور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به سکههایی که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفته بود، تبرک جسته و آنها را تا آخر عمر نزد خود نگه داشته و از آنها مراقبت میکرد.
احمد بن حنبل[2]، نسائی[3] و بیهقی به نقل از جابر بن عبدالله انصاری مینویسند: در یکی از سفرهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه آن حضرت بودم. شتر من مریض شد و به آرامی حرکت میکرد. من نیز به خاطر کندی حرکت شتر از همه کاروانیان عقب مانده بودم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد من آمد و علت عقب ماندم را پرسید. عرض کردم: شترم مریض شده است و نمیتواند راه برود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از دم شتر گرفت و آن را به حرکت واداشت. پس از این عمل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شتر من از همه شتران تندتر راه میرفت و جلوتر از همه کاروان حرکت میکرد. هنگامی که به نزدیکی مدینه رسیدیم، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اوضاع شتر را پرسید. عرض کردم: ان را نمیفروشم، بلکه به شما هدیه میدهم. حضرت فرمود: آن را به یک (اوقیه) وقیه از تو میخرم. تا مدینه سوار آن باش. وقتی به مدینه رسیدیم، شتر را برایم بیاور.
جابر بن عبدالله میگوید: وقتی به مدینه رسیدیم، شتر را برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به بلال فرمود: در مقابل شتر یک وقیه به جابر بده و یک قیراط هم بیشتر بده[4]. جابر بن عبدالله میگوید: با خود گفتم این قیراط اضافی را که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به من اضافه داده است، (باعث برکت خواهد بود)، تا زندهام این قیراط اضافی را از خود جدا نمیکنم. پس از گرفتن بهای شتر، آن قیراط اضافی را در کیسهای قرار دادم و تا اواخر عمر از آن مراقبت میکردم اما در واقعه حرّه، شامیان آن قیراط را به همراه بقیه وسایل غارت کردند و به سرعت بردند.[5]
پینوشت:
[1]. «اتفق العلماء علی أنّ من زار قبر النّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) أو قبر غیره من الأنبیاء و الصالحین ـ الصحابة و أهل البیت و غیرهم ـ أنّه لا یتمسح به و لا یقبله، بل لیس فی الدنیا من الجمادات ما یشرع تقبیلها إلّا الحجر الأسود.» مجموعة الفتاوی، ابنتیمیه حرّانی، مؤسسه دار الوفا، 27، ص 48.
[2]. المسند، احمد بن حنبل، دار صادر، بیروت، ج 3، ص 314.
[3]. سنن النسائی، نسائی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 7، ص 298 ـ 299.
[4]. اوقیه جمع أقه است وقیه و قیراط معیارهای وزن در کشورهای عربی است و مقدار آن در کشورهای مختلف عربی متفاوت است. برای آشنایی با مقدار آنان به کتاب الأوزان و المقادیر، شیخ ابراهیم سلیمان عاملی بیاضی ص 10 ـ 14 مراجعه شود.
[5]. «عن جابر: کنت مع النّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) فی سفر... و کنت علی جمل، فاعتل، قال: فلحقنی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و أنا فی آخر الناس. قال: فقال: ما لک یا جابر؟ قال: قلت: اعتل بعیری. قال: فأخذ بذنبه ثمّ زجره. قال: فمازلت إنّما أنا فی أول الناس... فلمّا دنونا من المدین، قال: قال لی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): ما فعل الجمل؟ قلت: هوذا. قال: فبعنیه. قلت: لا، بل هو لک. قال: بعنیه. قال: قلت: هو لک. قال: لا، قد أخذته بأوقیة، ارکبه فإذا قدمت المدینة فائتنا به. قال: فلمّا قدمت المدینة جئت به. فقال: یا بلال! زن له وقیة و زده قیراطا. قال: قلت: هذا قیراط زادنیه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، لا یفارقنی أبدا حتّی أموت. قال: فجعلته فی کیس، فلم یزل عندی حتّی جاء أهل الشام یوم الحرّة، فأخذوه فیما أخذوا.» السنن الکبری، بیهقی، دارالفکر، بیروت، ج 8، ص 280.
افزودن نظر جدید