اکتسابی بودن ولایت در تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از بحثهای مهم و اختلافی که همیشه بین شیعه و متصوفه بوده، بحث ولایت است که شیعه معتقد است با توجه به قرائن قرآنی و روایی، ولایت مخصوص امامان دوازدهگانه بوده که از طرف خداوند متعال منصوب و معین شدهاند. در حالی که نگاه متصوفه به ولایت متفاوت بوده و آنچه از منابع سلاسل تصوف برداشت میشود این است که آنان ولایت را یک مقام اکتسابی دانسته و هر کس میتواند خود را به مقام قطبیت برساند. چنانچه نور علیشاه در اجازهای، صالح علیشاه را به مقام قطبیت منسوب کرد و نوشته است: «شیخ محمد حسن صالح علیشاه بعد از رحلت این ضعیف در حیات خود مطاع کل و مظهر تام خواهند بود و امر ولایت و خلافت کلیه در این صورت در رحلت من منتقل به آن جناب خواهد بود.»[ نامههای صالح، ص15]
متصوفه ولایت و امامت را نوعی دانسته و برای این بدعت آشکار دست به توجیهاتی زدهاند و از جمله اینکه گفتهاند؛ امامان ولایت کلیه شمسیه و اولیای صوفی، ولایت جزئیه قمریه دارند، که میتوان گفت این ادعا و بدعت از طرف آنان، ناشی از عقیدهی مذهب سران تصوف است که سنی بودهاند، لذا با تعریفی متفاوت از ولایت، مردم را به سوی خویش جذب کردند. اهل تصوف در این رابطه این بیت مثنوی را مد نظر خود قرار دادند که:
پس به هر دوری ولیی قائم است تا قیامت آزمایش دائم است
پس امام حی قایم آن ولی است خواه از نسل عمر خواه از علی است[مثنوی معنوی، ج2، 239]
صوفیه با این بدعت در معنای ولایت، آن را امری اکتسابی دانسته و هر کسی را شایسته مقام ولی و قطب دانستهاند که با توجه به آیات و روایات درباره تعیین نصب امام از طرف خداوند متعال و معین بودن تعداد امامان برای مقام ولایت، کاملا این ادعای صوفیان رد میشود.
پینوشت:
صالح علشیاه، نامههای صالح، تهران، حقیقت، چاپ دوم، 1381، ص15.
مولوی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، به تصحیح رینولد نیکلسون، تهران، انتشارات امیر مستعان، چاپ اول، 1378، ج2، ص239.
افزودن نظر جدید