ولایت در تصوف
یکی از آیات قرآن که امامت حضرت علی (علیهالسلام) و فرزندان او را اثبات میكند، آیه اطاعت یا اولیالأمر است که تعیین و نصب امام از طرف خداوند صورت میگیرد. در حالی که عدهای از صوفیان از جمله نورعلی تابنده، انتخاب اولیالأمر در این آیه را به دست جماعت مردم دانسته است.
یکی از دلایل شاهدباز شدن صوفیان تبعیت بی چون و چرا از مشایخ خود بوده است. ایشان به پیروی از مشایخ خود و با اعتماد به نحوه سلوک ایشان پای در راهی گذاشته که شاید توان آن را نداشته و به این دلیل از صراط حق منحرف شده و به عقایدی همچون شاهدبازی روی آوردند.
شیعیان از ابتدا میانه خوبی با تصوف نداشته و راه اهلبیت (علیهم السلام) را راه واقعی هدایت میدانستند. عقیده به ولایت در میان شیعیان منحصر به دوازده نور پاک از ذریه پیامبر (ص) است و ولایت ایشان ملاک راهبری امت اسلامی است. اما ولی در میان اهل سنت منحصر به انوار اثنی عشره نیست. همین امر موجب استقبال نکردن شیعیان از تصوف بوده است.
صوفیان قائلند که فقط سران آنها اولیاء الهی هستند و معتقدند که ولی میتواند با یک خلسه به مقام فنا برسد بدون اینکه صاحب حکمت و علوم ظاهری و باطنی باشد. حال مسئله این است که چگونه ممکن است کسی به مقام ولایت رسیده باشد ولی صاحب علوم ظاهری و باطنی نباشد ولی همین شخص بتواند با یک خلسه به مقام فنا برسد.
یکی از اختلافات مهم بین شیعه و صوفیه، بحث ولایت است که صوفیان با توجیهات نادرست و برای فریب مردم، این مقام ولایت را نوعی و اکتسابی دانستهاند، در حالی که ولایت در نزد شیعه، امری معین بوده که فقط مخصوص پیامبر اکرم (ص) و امامان دوازدهگانه معصوم (ع) است که از طرف خداوند معین و منصوب شدهاند.
یکی از واجبات در اسلام، امر به معروف و نهی از منکر است که بهعنوان فروعی از دین، در قرآن و روایات نسبت به آن تأکید فراوان شده و خداوند متعال مردان و زنان مؤمن را أمر به این واجب فرموده که باید همدیگر را به معروف وخوبی، أمر کرده و از منکر و زشتیها برحذر داشت. با این اوصاف عدهای از سران فرقهی صوفیه پشت پا به این واجب الهی زده و آن را از طرفداران خود منع کردهاند.