صحابهای که میخواست پیامبر شود در حالی که امانتدار هم نبود
بادقت در تاریخ اسلام، میبینیم مردان سیاست و نیرنگ دربارهی خلفا و هوادارانشان احادیث زیادی جعل میکردند و مناقب و فضایلی میتراشیدند که اصلاً لیاقت آن را نداشتند و جالبتر اینکه خودشان در مناسبتهای مختلف منکر آن میشدند؛ معاویه یکی از آن افراد است که نسبتهای عجیبی به او دادهاند، چرا که او را دارندهی دانش علوم الهی میدانند، از جمله اینکه به پیامبر نسبت میدهند که فرمود: «نزدیک بود معاویه بهخاطر دانش زیاد و امانتداری بر پروردگارم، به پیامبری مبعوث شود.»[تاریخ دمشق، ج9 ص47] و یا نقل میکنند: «امانتداران الهی هفت نفرند، لوح، قلم، اسرافیل، میکائیل، جبرئیل، محمد، و معاویه.»[الغدیر، ج5 ص308]
در روایتی دیگر از ابوبکر هذلی در امانتداری معاویه آمده: روزی ابوالاسود دئلی با معاویه سخن میگفت، و بادی از او خارج شد؛ به معاویه گفت این مطلب را جایی نقل نکن، معاویه این ماجرا را برای عمروعاص و مروان بن حکم نقل کرد و چون ابوالاسود نزد معاویه آمد، عمرو عاص به او گفت دیروز باد معدهات چه کرد؟ در جواب گفت: از من پیرمرد که روزگاری بر او گذشته و اعصاب و جوارح او سست شده و نگهداری آنچه در شکم است را ندارد چه توقعی است. سپس به معاویه گفت مردی که امانتداری و مروّت او نسبت به مخفی کردن یک باد معده ضعیف را ندارد، آیا سزاوار است که بر امور مسلمانان امین شمرده شود.»[انساب الاشراف،ج11، ص113]
پینوشت:
تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، دارالفکر، بیروت، لبنان، ج9 ص74.«کاد ان یبعث معاویه نبیاً من کثرة علمه و ائتمانه علی ربّی».
الغدیر، علامه امینی،موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ج5 ص308.«الامناء سبعة، اللوح و القلم، و اسرافیل، و میکائیل، و جبرئیل، و محمد و معاویه».
انساب الاشراف، بلاذری، بیروت: دارالفکر، 1417ق، ج11، ص113. «فلما خرج أبو الأسود دخل عمرو بن العاص على معاوية فأخبره بما كان من أبي الأسود، وبلغ أبا الأسود ذلك فأتاه فَقَالَ: يا مُعَاوِيَة إن الذي كان مني قد كان مثله منك ومن أبيك وإن من لم يؤتمن على ضرطة لجدير ألا يؤتمن على أمر الأمة.»
افزودن نظر جدید