* چشم شور عالیجناب
بنا بر روایات زرتشتی، یکی از جادوگران به زرتشت گفت: «بر تو چشم بد اندازم». زرتشت نیز همین پاسخ را به او داد. در این هنگام آن جادوگر سه بار بر زمین افتاد. سپس سوار بر اسب از آن دِه خارج شد. در راهِ رفتن، بدنش درد گرفت، پهلویش شکست، پاهایش از ران بگسست، و همان جا هم مُرد. سپس فرزندانش و بعد هم فرزندان فرزندانش همگی مُردند و نسلش منقطع شد. (ژاله آموزگار و احمد تفضلی، اسطوره زندگی زرتشت، تهران: نشر چشمه، 1385، ص 39)
موضوع:
افزودن نظر جدید