ارزش مردم و اجتماع در تصوف!
تصوف یکی از فرقههایی است که مبنای سلوک خود را بر عدم توجه به جامعه گذاشته است، با نگاهی به سیرهی صوفیانه در قرون متمادی این حقیقت روشن میشود که صوفیان و دراویش خود را بر سایر مردم مقدم میکردند، به این معنا که به اعتقاد و نحوهی زندگی سایرین کاملا بی تفاوت بودهاند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ضرب المثل معروفی با عنوان «الطُّرُقُ الَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق» در بین مردم رایج شده که مانند خیلی از حرفهای دیگر میتوان از آن برداشت متفاوتی داشت. صوفیه از این ضرب المثل که با جعل و سندسازی آنرا از احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت میکنند، برداشت سوئی دارد و آن را دستاویزی برای توجیه رفتارها و آموزههای خود که بعضاً مخالف و مغایر با دین و شریعت اسلام هستند، قرار داده است. شریعتگریزی یا به قول صوفیها، استغنای از شریعت و خلاصی از احکام تکلیفی، با تکیه بر تفسیر به رأی آیات و نیز اتکا به عبارات موهومی مثل: «پس از یقین عبودیت نیست، ربوبیت است و تلکیف نیست»(نورعلیشاه ثانی، رساله صالحیه، ص 411) و همچنین توجیه رفتارهای نامتعارف و غیرشرعی خاص صوفیانه همچون سماع، رقص، شطحگویی، همگی نمایش دهندهی روحیهی بیثباتی و فرار از حقیقت دین، در تصوف است.
صاحبنظران در اینباره میگویند: «این فرض که هر کس رابطهی مستقیم و شخصی با خداوند دارد و عقیده به اینکه به عدد نفوس خلق، به سوی خدا راه هست، به تائبان راسخ اجازه نمیداد که وقت خود را صرف نجات دیگران کنند.»(زرینکوب عبدالحسن، تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن، صص 73-72) بر طبق این نظر برای یک صوفی با این اعتقادات، زندگی اجتماعی انسانها اصلا مهم نیست و حوادث اجتماعی، بلایای طبیعی، اتفاقات فرهنگی و ... هیچگاه نظر یک صوفی را جلب نمیکند! آیا این مسلک برای جامعهی بشری ارزشی قائل است؟
افزودن نظر جدید