مناظره شیخ مفید، درباره آیه غار

  • 1396/01/11 - 11:47

شیخ مفید در خواب خلیفه دوم را دید؛ از او در مورد برتری ابوبکر سؤال کرد؛ او از آیه 40 سوره توبه فضیلت ابوبکر را در شش نکته بیان کرد و مدعی شد کسی قدرت بر رد برتری ابوبکر را ندارد؛ ولی شیخ مفید در مورد هر شش نکته مناقشه نمود و دلالت آنها را بر برتری ابوبکر رد کرد تا جایی که عمر ديگر نتوانست، پاسخش را بدهد.

پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ خواب، از نشانه‌های خدا و وجود عالم غیب است و یکی از شیوه‌های وحی به انبیاء، القاء آن در خواب است.[1] خواب بخشی از مسير تكامل انسان است، و غیرمعصومین هم ممکن است رؤیای صادق داشته باشند، گرچه خوابشان برای دیگران تکلیف‌آور نیست.
أبوعلی حسن بن محمد رقی، خوابی را از شیخ مفید نقل نموده است که در آن خواب بین شیخ مفید و خلیفه دوم، در مورد یکی از آیات قرآن که آن را در فضیلت خلیفه اول می‌دانند، مناظره‌ای صورت گرفته است که از این قرار است:
شيخ مفيد (رحمة الله علیه): شبی در خواب ديدم، گويا به راهی می‌‌روم، ناگاه چشمم به جمعيّتی افتاد كه به گرد مردی حلقه زده بودند، و آن مرد برای آن‌ها قصّه می‌‌گفت، پرسيدم آن مرد كيست؟، گفتند: «عمربن خطّاب» است.
من نزد عمر رفتم، ديدم مردی با او سخن می‌‌گويد، ولی من سخن آن‌ها را نمی‌‌فهميدم، سخنانش را قطع كرده و به عمر گفتم: بگو دليل بر برتری ابوبكر، در آيه غار [سوره توبه، آیه 40] چيست؟
عمر گفت: شش نكته‌ای كه در اين آيه وجود دارد، بيانگر فضيلت ابوبكر است.
آن‌گاه آن شش نكته را چنين برشمرد:
ـ خداوند در قرآن از پيامبر (صلی الله عليه و آله) ياد كرده، و ابوبكر را دوّمين نفر قرار داده است. «ثانِيَ اثْنَيْن.»
ـ خداوند در آيه فوق، آن دو (پيامبر و ابوبكر) را در كنار هم، در يك مكان ياد كرده‌،‌ و اين بيانگر پيوند آن دو است. «اِذْ هُما فِي الْغارِ.»
ـ خداوند در آيه مذكور، ابوبكر را به عنوان صاحب (رفيق) پيامبر (صلی الله عليه و آله) ياد نموده كه حاكی از درجه بالای ابوبكر است. «اِذْ يقول لِصاحِبِهِ.»
ـ خداوند از مهربانی پيامبر (صلی الله عليه و آله) به ابوبكر خبر داده، آن‌جا كه طبق آيه مذكور،‌ پيامبر به ابوبكر می‌‌گويد: «وَ لا تَحْزَنْ.» (غمگين نباش.)
ـ پيامبر (صلی الله عليه و آله) به ابوبكر خبر داده كه خداوند ياور هر دوی ما به‌طور مساوی،‌ و مدافع ما است. «اِنَّ اللّهَ مَعَنا.»
ـ خداوند در اين آيه از نازل شدن سكينه و آرامش به ابوبكر خبر داده‌است، زيرا پيامبر (صلی الله عليه و آله) هميشه داراي آرامش بود و نيازی به فرود آمدن آرامش نداشت. «فَاَنْزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ.»
اين شش نكته از آيه‌ی مذكور، بيانگر برتری ابوبكر است، كه برای تو و ديگران قدرت بر ردّ آن نيست.

شيخ مفيد (رحمة الله علیه) می‌‌گويد: من به او گفتم: به‌راستی حقّ رفاقت با ابوبكر را ادا كردی،‌ ولی من به ياری خدا به همه‌ی آن شش نكته پاسخ می‎‌دهم، مانند باد تندی كه در روز طوفانی، خاكستری را می‌‌پراكند، و آن اين است:
ـ‌‌‌‌‌‌‌ دومّين نفر قراردادن ابوبكر دليل فضيلت او نيست؛ زيرا مؤمن با مؤمن، و هم‌چنين مؤمن با كافر، در يك‌جا قرار می‌‌گيرند، وقتی كه انسان بخواهد يكی از آن‌ها را ذكر كند، می‌‌‌گويد: دوّمين آن دو.[2]
ـ ذكر پيامبر (صلی الله عليه و آله) و ابوبكر در كنار هم، نيز دلالتی بر فضيلت ابوبكر ندارد، زيرا (چنان‌كه در دليل نخست گفتيم) در يك‌جا جمع شدن، دليل بر خوبی نيست، چه بسا مؤمن و كافر در يك‌جا‌ جمع می‌‌شوند، چنان‌كه در مسجد پيامبر (صلی الله عليه و آله) كه شرافتش از غار ثور بيشتر است، مؤمن و منافق و ... می‌‌آمدند و در آن‌جا كنار هم اجتماع می‌‌كردند، از اين‌رو در قرآن می‌‌خوانيم: «فَمالِ الَّذِينَّ كَفَروُا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ. عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِينَ. [معارج/36 و 37] اين كافران را چه می‌‌شود كه با سرعت نزد تو می‌‌آيند، ‌از راست و چپ، گروه گروه.»
و هم‌چنين در كشتی نوح (عليه السّلام)،‌ هم پيغمبر بود و هم شيطان و حيوانات، پس اجتماع در يك مكان،‌ دليل فضيلت نيست.
ـ امّا در مورد مصاحبت، اين نيز دليل فضيلت نيست، زيرا مصاحب به معنی همراه است، و چه بسا كافر با مؤمنی همراه باشد، چنان‌كه خداوند در قرآن می‌‌فرمايد: «قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ اَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ.[كهف/37] دوست (باايمان) او (ثروتمند مغرور و بی‌ايمان) كه با او به گفتگو پرداخته بود، گفت: آيا به خدایی كه تو را از خاك آفريده، كافر شدی.»[3]
ـ امّا اين‌‌كه پيامبر (صلی الله عليه و آله) فرمود: «لاتَحْزَنْ» (محزون مباش) اين دليل خطای ابوبكر است، نه دليل فضيلت او؛ زيرا حزن ابوبكر، يا اطاعت بود يا گناه، اگر اطاعت بود، پيامبر (صلی الله عليه و آله) از آن نهی نمی‌‌كرد، پس گناه بود، كه پيامبر (صلی الله عليه و آله) فرمود: «اِنَّ اللّه مَعَنا» (خدا با ماست)، دليل آن نيست كه منظور هر دو باشند، بلكه منظور شخص پيامبر (صلی الله عليه و آله) به تنهایی می‌‌باشد، و پيامبر از خودش تعبير به جمع می‌‌كند،‌ چنان‌كه خداوند در قرآن از خود با لفظ جمع ياد كرده و می‌‌فرمايد: «اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ.[حجر/9] ما ذكر (قرآن) را فرو فرستاديم، و ما قطعاً آن را نگهبانيم.»[4]
ـ امّا اين‌كه گفتی سكينه و آرامش بر ابوبكر نازل شده، با ظاهر سياق آيه،‌ مخالف است، زيرا سكينه بر آن كس نازل شد كه طبق قسمت آخر آيه، لشكر نامرئی خدا به ياری او شتافت، كه پيامبر (صلی الله عليه و آله) باشد، اگر بخواهی بگویی هر دو (سكينه و ياری لشكر نامرئی) برای ابوبكر بود، بايد پيامبر (صلی الله عليه و آله) را در اين‌جا از نبوّت خارج سازی، پس سكينه بر پيامبر (صلی الله عليه و آله) فرود آمد، زيرا او در اين مورد (در غار) تنها كسی بود كه شايستگی آرامش داشت، ولی در قرآن در مورد ديگر كه هر دو آمده است، ‌چنان‌كه در قرآن می‌‌خوانيم: «فَاَنْزَل اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَي رَسُولِهِ وَ عَلَي الْمُؤمِنِينَ.[فتح/26] خداوند آرامش خود را بر رسولش و بر مؤمنان فرو فرستاد.»
بنابراين اگر به اين جمله، (آيه‌ی غار) برای رفيقت استدلال نكنی، بهتر است.
شيخ مفيد گويد: او (عمر) ديگر نتوانست، پاسخ مرا بدهد، و مردم از دورش پراكنده شدند، و من از خواب بيدار شدم.[5]

پی‌نوشت:

[1]. «خواب، از نشانه‌های خدا و وجود عالم غیب»
[2]. ««ثاني اثنين» در آیه غار فضيليتی را برای ابوبكر ثابت نمی‌کند»
«دو نفری كه نفر سوم آن‌ها خداوند است (بررسی آیه غار)»
[3]. «استدلال‌های اهل‌سنت به آیه غار»
[4]. «حزن ابوبکر در غار فضیلتی را ثابت نمی‌کند»
«دلیل حزن ابوبکر در غار ثور»
«جمله "خدا با ماست" فضیلتی را برای ابوبکر ثابت نمی‌کند»
[5]. الاحتجاج، طبرسی، نجف: دار النعمان للطباعة والنشر، 1386ق، ج2، ص326 – 329.
شرح المنام، شیخ مفید، بیروت: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، 1414ق، ص24 – 30.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.