علی یعقوبی و ادعای رجوع به امام حی
علی یعقوبی در بسیاری از سخنرانیهای خود با حمله به علمای شیعه، آنان را به کوتاهی در فهم معارف دین متهم میکند. و در برخی موارد نیز با تحدی، آنان را به مبارزه میطلبد و یکیاز اهداف خود از بازگفتن این سخنان را بیدار کردن علمای شیعه از خواب غفلت میداند. زیرا عقیده دارد نباید علما رسالهای داشته باشند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مسائلی که در سخنان آقای یعقوبی بهصورت پررنگ مطرح شده است، رجوع به امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) در عصر غیبت برای دریافت دستورهای اسلام و احکام شرع است. وی علما را به کوتاهی در این امر متهم میکند و بر این باور است که حکم مسائل مستحدثه را باید از خود امام (عجلاللهتعالیفرجه) پرسید. دلیل او برای اثبات این ادعا، دو امر است؛ نخست، مقایسهی اوضاع زمان غیبت با وضعیت امامان دیگر(علیهمالسلام) است؛ با این توضیح که همانگونه که لازم است پس از درگذشت هر امامی به امام زنده رجوع شود و نمیتوان به روایات امامان پیشین بسنده کرد، در زمان ما نیز امام زنده، امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) است. پس باید بکوشیم نظر آن حضرت را به دست آوریم.[1] دوم، روایتی است که در آن، امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) علما را حجت خود بر مردم معرفی میکند. وی با استناد به این حدیث نتیجه میگیرد جایگاه علما، جایگاه حجتالمهدی است و آنان میبایست مردم را بهسوی مهدی(عجلاللهتعالیفرجه) راهنمایی و احکام آن حضرت(عجلاللهتعالیفرجه) را برای شیعیان بازگو کنند؛ از همین رو علمای اسلام را مخاطب قرار میدهد و از آنان میخواهد از نوشتن رسالهی عملی دستبردارند و نظرهای امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) را برای مردم بگویند و اینکه آنان به سبب ترک این عمل، بزرگترین ستم را به شیعیان میکنند و همین نکته را از مقام معظم رهبری نیز میخواهد.[2]
در نقد این بخش از سخنان آقای یعقوبی، تنها به ذکر چند نکته بسنده میشود: بیگمان دلیل اول وی از اساس باطل است؛ زیرا هر یک از امامان(علیهمالسلام) در عصر گذشته، امام دیگری که بهطور رسمی در میان مردم حضور داشت، جانشین او میشد و شیعیان نیز اگر دچار مشکلی میشدند، میدانستند باید به کجا مراجعه کنند؛ اما با شهادت امام حسن عسگری (علیهالسلام) جانشین آن حضرت امام مهدی(عجلاللهتعالیفرجه) از میان مردم غایب شد و به حضور رسمی امام معصوم (علیهالسلام) در میان مردم پایان داده شد و دست مردم برای ارتباط مستقیم با آن حضرت (عجلاللهتعالیفرجه) کوتاه شد و چنانکه در احادیث مهدویت نیز آمده مردم دچار حیرت و سردرگمی شدند. از احادیث بهخوبی استفاده میشود که گویا با امامت حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه) وضعیت شیعیان دگرگونشده و دیگر مانند گذشته نخواهد بود، یعنی اگر تا پیشازاین، امامی از دنیا میرفت، شیعیان میدانستند چه وظیفهای دارند؛ ولی با شهادت امام حسن عسگری(علیهالسلام) وضعیت بهکلی دگرگون شده و شیعیان دچار حیرت و سردرگمی شدهاند.
بنابراین مقایسهی وضعیت شیعیان پیش از آن، از اساس اشتباه است؛ زیرا امام (عجلاللهتعالیفرجه) در عصر غیبت آشکارا میان مردم حاضر نیست؛ ازاینرو زمینهی رجوع به امام زنده نیز از بین میرود؛ یعنی راهی برای اینکه مردم بهطور رسمی خدمت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) برسند و نیازهای خود را بپرسند، وجود ندارد. درغیر این صورت غیبت بیمعناست و با حضور، تفاوتی نخواهد داشت. به بیان دیگر معنا ندارد امام معصوم (علیهالسلام) غایب باشد و در عین حال همهی شیعیان بتوانند با آن حضرت (علیهالسلام) ارتباط برقرار کنند و اگر راهی باشد، تنها برای برخی افراد خواهد بود که این راه نیز با بسته شدن باب نیابت خاصه بهطور کلی بسته شده است. همچنین براساس روایات اهلبیت (علیهمالسلام) وظیفهی افراد در زمان غیبت، رجوع به روایات تعیین شده است. عبدالله ابن سنان میگوید: «من به همراه پدرم بر امام صادق(علیهالسلام) وارد شدیم. حضرت فرمود: حال شما چگونه خواهد بود؛ وقتی که در وضعیتی قرار بگیرید که امام هدایتکنندهای را نبینید و... پدرم پرسید: وقتی چنین شد، چه باید بکنیم؟ حضرت فرمود:... بر آنچه که در دستتان است، پایبند باشید تا امر بر شما آشکار شود».[3] همچنین ابانبنتغلب نقل میکند که امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «زمانی خواهد آمد که مردم دچار سبطه میشوند... راوی میگوید عرض کردم سبطه چیست؟ فرمود: فترت و غیبت امامتان. راوی میگوید: به امام گفتم: در این دوران وظیفهی ما چیست؟ فرمود: برهمان وضعیتی که بودید، بمانید تا خداوند ستارهی شما را آشکار کند».[4] بیگمان این احادیث دربارهی دریافت احکام از امام معصوم(علیهالسلام) سخن گفته و وظیفهی شیعیان عصر غیبت را از این حیث روشن میکند.
دلیل دوم مخدوش است و بر چیزی بیشتر از پیروی از آثار باقیمانده از گذشته دلالت ندارد؛ زیرا امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) در این توقیع مبارک وظیفهی شیعیان را رجوع به راویان احادیث معرفی میکند و این امر به معنای رجوع مردم به پیروی از آثار است.[5]
پینوشت:
[1] . علی یعقوبی، نظام عالم، جلسهی 8، بیجا، بیتا، ص 17.
[2] . همان، جلسهی 7، ص 10 و 11.
[3] . شیخ صدوق، کمالالدین و تمامنعمة، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1390، ص 348
[4] . همان، ص 349.
[5] . حسین حجامی، جریانهای انحرافی مهدویت، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، ص 319.
افزودن نظر جدید