نزول آیات شیطانی بر پیامبر
عدهای از دشمنان اسلام برای آنکه ریشه اسلام را بزنند چاره را در آن دیدند که اصل نبوت و معجزه پیامبر را زیر سوال ببرند و بگویند قرآنی را که پیامبر بر مردم عرضه نموده است همهاش بر گرفته از آیات الهی نیست و اضافاتی از جانب خود او نیز در آن هست و دیگر اینکه پیامبر نماز ناقص هم خوانده و با کیفیت تمسخرآمیزی آن را تصحیح نموده است.
.
یکی از ایرادات و شبهاتی که امروزه از برخی دشمنان و یا دوستان نادان مطرح میشود اینکه چرا معجزه فقط در زمانهای گذشته بوده و هماکنون دیگر اتفاق نمیافتد؟ ایشان با طرح این مسئله به دنبال ضربه زدن به اصل اسلام و نفی آن یا نعوذ بالله خرافه بودن آن میباشند، با این دیدگاه که اگر معجزه صحت داشته و قبلا توسط بعضی اشخاص (پیامبران) انجام میگرفته، چرا پس از آن در طول سالیان دیگر به کلی منسوخ شده و خبری از آن نیست؟
در پاسخ به اینگونه شبهات باید گفت: فلسفه وجودی معجزه برای اثبات نبوت است و همهی اهل دین و مذهب بر این باور اتفاق نظر دارند که بعد از وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دیگر پیامبری نخواهد آمد، کما اینکه خود ایشان نیز در روایتی بر این موضوع تصریح فرمودند و از اینرو لقب «خاتَم» را به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت دادهاند و هیچکس نیز بر سر آن اختلاف نظر ندارد.
با بررسی سابقه چنین افرادی به مواردی بر میخوریم که این کینهتوزان حتی نزول آیات شیطانی را نیز بر پیامبر جایز دانستهاند و برای ضربه زدن به اصل نبوت از این مسئله نیز دریغ نکردند که چنین تهمتهایی را نیز به آن حضرت نسبت دهند
ابن تیمیه اگرچه به صراحت چنین تهمت ناروایی را در کلام خود نیاورده است، اما تلویحاً آن را قبول داشته و بهعنوان اختلاف نظر در این مسئله آن را مطرح و در نهایت تأیید کرده است: «علماء در این موضوع اختلاف کردهاند که آیا جایز است سخنی بر زبان پیامبر جاری شود که خدا آن را بر او نازل نکرده و او احتمال خطا ندهد؟ چنانکه نقل شده شیطان، آیاتی را بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) القا کرده: «این بتها و لات و عزی مانند مرغان پاک و سفیدرنگی هستند که بر شفاعتشان امیدواری هست.» برخی چنین چیزی را ممکن ندانسته و گروهی نیز ممکن دانستهاند؛ چون چنین چیزی را به سبب آیات دیگری بیاشکال دانستهاند: (و خدا آنچه را که شیطان افکنده بود، نسخ کرد، سپس آیات خویش را استواری بخشید و خدا دانا و حکیم است. چنین شود تا آنچه شیطان در سخن او افکنده برای کسانیکه در قلبهایشان بیماری است، آزمایشی باشد).»[1]
و همچنین روایت جعلی که ابوهریره در مورد فراموشی نماز از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان کرده که گفته است: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دو رکعت نماز با ما خواند و سلام داد. آنگاه برخاست و بهسوی تختهای که همیشه در حال سخنرانی در مسجد بر آن تکیه میداد رفت؛ در آنجا ایستاد و دستهایش را به هم کوفت - چنانکه انسانهای غضبناک میکنند - آن روز ابوبکر و عمر هم بودند، ولی هیبت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مانع شد، آن دو سخنی بگویند. آنهایی که عجله داشتند، گفتند: پیامبر نماز را کم کرد و آنها به سرعت از مسجد خارج شدند، تا اینکه در میان مردم «ذو الیدین» برخاست و عرضه داشت: ای رسول خدا! آیا فراموش کردی؟ یا نماز کم شده؟! حضرت فرمود: فراموش نکردم و نماز کم نشده است. آنگاه از دیگران سؤال کرد: آیا مطلب همانطور است که ذوالیدین میگوید؟ و من نماز را کم خواندهام؟ صحابه عرضه داشتهاند: بله! یا رسول الله! شما نماز را کم خواندید! پس از این سخن - با وجود فاصلهای که ایجاد شده بود - پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دوباره به جای خود بازگشت و نماز را ادامه داد و دو رکعت دیگر نماز خواند و سجده سهو به جای آورد و ... .[2]
بنابراین باید گفت القاء آیات شیطانی بر قلب پیامبر و بیان آن از جانب ایشان با فلسفه وجودی و معجزه سازگار نیست و این روایت نمیتواند درست باشد و دیگر اینکه آیا عقل و منطق چنین تهمتهایی را نسبت به شخص رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که خداوند در قرآن میفرماید: «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ؛ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ [نجم/3و4] و از سر هوس سخن نمىگويد؛ سخن او جز وحی که به او نازل میشود، نیست.» قبول میکند؟
بنابراین باید گفت معجزه از اختصاصات پیامبران بوده و پس از آن با وجود براهین عقلی و بالا رفتن سطح فکر و شعور جامعه که قدرت تشخیص حق از باطل را میدهد دیگر نیازی به معجزه نمیباشد.
پینوشت:
[1]. ابن تیمیه، منهاج السنه النبویه، موسسه قرطبه1406، ج1، ص471. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. بخاری، صحیح بخاری، دار ابن کثیر، الیمامه بیروت1407، ج5، ص2249، ح 5704
افزودن نظر جدید