آنچه از آداب صوفیه در عرفان اسلامی نیست!

  • 1395/10/15 - 23:00
در تصوف مجموعه آدابی وجود دارد که در عرفان اسلامی هیچ جایگاهی ندارند، مثل سماع که آن را قرآن پارسی و نماز عشاق می‌نامند، حال آنکه ابن عربی سماع را پدیده‌ای مخالف عرفان می‌داند، یا مجلس ذکر که صوفیه نتیجه آن را فنا می‌دانند، در حالیکه ملاصدرا گردانندگان آن را دغل‌باز و غافل معرفی می‌کند، یا به گدایی و چله نشینی افراطی و ترک حلال و ازدواج در بین برخی از صوفیه می‌توان اشاره کرد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی از صوفیه و محققان شرقی و غربی، عرفان و تصوف را یکی دانسته‌اند در حالی که تصوف مشهور، از عرفان حقیقی دور است. اما بهترین راه برای رسیدن به حقیقت این مسئله، بررسی آیین و آداب صوفیه است و اینکه آیا این آداب در عرفان اسلامی نیز جایی دارد؟ و اینکه آیا این آداب منشأ اسلامی دارد یا نه؟
سماع از جمله این آداب است که در بسیاری از سلاسل صوفیه رایج بوده و برای آن ارزشی والا قائل بوده تا جایی که بعضی از اقطاب دوستدار سماع آن را نماز عشاق یا نماز حقیقی و یا قرآن پارسی نامیده‌اند و معتقدند که سماع برخاسته از عشق است و این عالم به‌وسیله عشق تعین و تقرر یافته است و سالک در سیر و سلوک خود در قوس صعود به‌وسیله عشق به اوج کمال می‌رسد. در حالی بزرگان صوفیه این‌چنین ارزشی برای سماع در سیر و سلوک خود قائل می‌شوند که نه تنها برای سماعی که همراه با رقص و سازوآواز است در عرفان اسلامی جایی نیست، بلکه بعضی از بزرگان صوفیه همچون ابن عربی مخالف سماع بوده و معتقد است که آنچه به‌عنوان سماع همراه با شعر و آواز و موسیقی و رقص در میان صوفیان متداول است، پدیده‌ای ضد عرفان و ناسازگار با مقام و روح عارفان است![1] چون شأن عارف و صوفی از این بالاتر است که دست‌مایه لهو و لعب و حرکات بیخودوار شود، چرا این حرکات کار دیوانگان است.[2]
از دیگر آداب صوفیه مجلس ذکری است که همراه با تغنی و سرود و اشعار عاشقانه و حرکات سر و بدن است که سر از طرفی به‌طرف دیگر می‌رود و صوفیه نتیجه این اذکار را فنا می‌دانند، حال‌آنکه این‌چنین مجلس و شیوه از گفتن اذکار که همراه با بلند کردن صدا و نغمه و اشعار و حرکات بدنی باشد را در عرفان اسلامی و سیره علما و عرفا دین مبین اسلام نمی‌بینیم چراکه این روش از ذکر گفتن مخالف سیره ائمه اطهار(علیهم‌السلام) است چنانچه یکی از اصحاب امام هادی(علیه‌السلام) می‌گوید: «وقتی با حضرت، در مسجدالنبی بودیم جماعتی از صوفیان داخل مسجد شدند و در قسمتی از مسجد به‌صورت حلقه و دایره نشستند و شروع کردند به تهلیل (لا اله الا الله) گفتن. حضرت فرمودند: به این نیرنگ‌بازان توجه نکنید، این‌ها جانشینان شیطان و تخریب‌کنندگان بنیان‌های دین هستند.»[3] همچنین علما و عرفا نیز مجلس ذکر صوفیانه را مذمت کرده‌اند چنانچه فیض کاشانی می‌گوید: «قومی خود را از اهل ذکر و صوفی معرفی می‌کنند، خرقه می‌پوشند و حلقه‌ی ذکر سر پا می‌کنند و اختراع اذکار می‌کنند و تغنی به اشعار می‌نمایند و فریاد می‌زنند... سنت را ترک کردند و بدعت‌ها را ملتزم شدند. فریاد زدن و صیحه را عبادت نام گذاردند کأن خدا بانگ آنها را نمی‌شنود، پاک و منزه است ذات احدیت از این‌که چیزی بر او مخفی باشد.»[4] ملاصدرا نیز می‌گوید: «دغل‌بازان کلمه‌ی ذکر را به خرابات خود منتقل کرده‌اند و از آنچه که به‌عنوان ذکر، ستوده شده غافل مانده و فقط به سروصدا و الفاظ سرگرم گشته‌اند، آنچه عامه متصوفه و گویندگان بی‌مایه در این زمان خو گرفته‌اند.»[5]
از دیگر آداب صوفیه دریوزگی و گدایی است که بعضی از سلاسل به آن احترام و ارج نهاده‌اند و در طریق سیر و سلوک و عرفان آن را وسیله‌ای برای پاک شدن از تعلقات دنیوی و صفات رذیله اخلاقی و خوار کردن نفس و شکستن خودپسندی برمی ‌ شمردند. چنانچه شیخ روزبهان به قلی از حلاج چنین بازگو می‌کند که «حسین منصور گوید که در دنیا هیچ حِرفت نیست، نیکوتر از گدایی، یعنی بر صوفیان دریوزه کردن نیکوست... و سؤال کردن (گدایی) خود را خجل کردن است در حق.»[6] آنچه مسلم است، خوار شمرده شدن گدایی در اسلام است، چراکه پیامبر اکرم (صلی‌ الله علیه و آله) می‌فرمایند: «خدا دشمن می‌دارد دشنام ‌گوی بی‌آبرو و گدای مبرم را.»[7] ولی برعکس در اسلام و عرفان اسلامی برای عزت مؤمن و خوار نشمردن آن احترام ویژه‌ای قائل شده‌اند.

پی‌نوشت:

[1]. مدرسی طباطبایی، محمدعلی، سماع عرفان مولوی، نشر انصاریان، قم، 1386، ص 208
[2]. ابن عربی، ابوعبدالله محیی‌الدین محمد، فتوحات مکیه، نشر دار صادر، بیروت، ج 1، ص 210 - 211
[3]. هاشمی خویی، حبیب‌الله بن محمد، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، مصحح ابراهیم میانجی، نشر مکتبه الاسلامیه، تهران، 1358، ج 14، ص 16
[4]. محلاتی، ذبیح‌الله، کشف الاشتباه، تصحیح فردوسی، انتشارات نسیم ظهور، قم، 1389، ص 300 - 301
[5]. صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (ملاصدرا)، کسر اصنام جاهلیت، مصحح محسن جهانگیری، نشر بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، 1381، ج 2، ص 145
[6]. روزبهان بن ابی نصر (روزبهان به قلی)، شرح شطحیات، مترجم محمدعلی امیرمعزی، مصحح هانری کربن، تهران، 1389، ص 329
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق و مصحح غفاری، نشر دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم،  1407 ق، ج 2، ص 325.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.