آموزه‌های انحرافی تصوف

  • 1395/08/12 - 12:35
شریعت اسلام دارای چهارچوبی است که به مسلمانان گوشزد می‌کند حیطه فعالیت هر یک از افراد جامعه در مواجهه با امور مادی و معنوی حیطه‌ای مشخص به نام شرع است اما برخی از افراد در مواجهه با امور مادی و معنوی راه حل‌هایی پیشنهاد کرده‌اند که متضاد با آموزه‌های اسلامی است. از میان کسانی که به راه حل‌های خارج از دین سفارش کرده‌اند، برخی از فرقه‌های صوفیه و یا برخی از بزرگان صوفیه است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شریعت اسلام دارای چهارچوبی است که به مسلمانان گوشزد می‌کند حیطه فعالیت هر یک از افراد جامعه در مواجهه با امور مادی و معنوی حیطه‌ای مشخص به نام شرع است و خطر خروج از این حیطه از سوی بزرگان دین به ایشان گوشزد شده است. اما برخی از افراد در این زمینه پا را فراتر نهاده و در مواجهه با امور مادی و معنوی راه حل‌هایی پیشنهاد کرده‌اند که متضاد با آموزه‌های اسلامی است. از میان کسانی که به راه حل‌های خارج از دین سفارش کرده‌اند، برخی از فرقه‌های صوفیه و یا برخی از بزرگان صوفیه است.

برخی از بزرگان صوفیه به بهانه‌های مختلف مریدان خود را از چهارچوب شرع خارج کرده و آنها را ملزم به تمرینات یا دستوراتی می‌کنند که نه تنها شرع مقدس اسلام به آن امر نفرموده است، بلکه به شدت با آن مخالف بوده و از آن نهی نموده است.

ابوحامد غزالی آورده است که یکی از شیوخ را در اوایل سیر و سلوک از شب خیزی کسالت دست می‌داد، بر خود الزام کرد که تمام شب روی سر بایستد تا نفس به رغبت به شب خیزی اقدام نماید. و نیز آورده است که یکی از صوفیه برای آنکه حب مال از دل برکند هر چه داشت نقد کرد و به دریا انداخت، و ترسید که اگر انفاق کند غرور و ریای بخشش فرو گیردش. یکی از صوفیه کسی را اجرت می‌داد که در حضور جمع فحشش دهد تا نفسش به بردباری عادت کند. دیگری زمستانها در فصل طوفانی به دریا می‌رفت تا تمرین شجاعت نماید.[1]

در حالات ابوسعيد ابوالخیر که از صوفيان معروف و به عقيده متصوفه داراى مقامات بسيار عالى است چنين مى‌خوانيم: «در جوانى شب‌ها پس از آنکه اهل خانه به خواب مى‌رفتند آهسته برخاسته به مسجد مى‌آمد. در گوشه مسجد چاه آبى بود، طنابى را به وسط چوبى بسته و سر ديگر طناب را به پاى خود مى‌بست و سپس چوب را روى دهانه چاه گذارده، و خود را در وسط چاه تا نزديک طلوع صبح معلق مى‌ساخت و قرآن مى‌خواند، آخر شب از چاه بيرون آمده و آهسته به خانه برمى‌گشت تا پدر و مادرش نفهمند»[2] و نیز در احوال او آمده است: «هفت سال در بيابانى در نزديکى سرخس به مجاهدت و رياضت مشغول بود و معروف است که در اين هفت سال خار بيابان و سرگز و امثال آن مى‌خورد.»[3]

درباره ابوبکر شبلى که در اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجرى مى‌زيست، چنين مى‌خوانيم: «به اول که مجاهده بر دست گرفت سالهاى دراز شب نمک در چشم کشيدى تا در خواب نشود و گويند که هفت من نمک در چشم کرده بود!»[4] و نیز درباره او اینچنین آمده است: «نقل است که شبلى سردابه‌اى داشتى که در آنجا همى شدى و آغوشى چوب با خود بردى و هرگاه غفلتى به دل او در آمدى خویشتن بدان چوب همى زدى، و گاه بودى که همه چوبهاى که بشکستى دست و پاى خود بر دیوار همى زدى»[5]

به راستی کدام یک از ائمه یا بزرگان دین اسلام به پیروان خود امر به انجام چنین افعالی داده‌اند که صوفیه به این چنین مواردی امر می‌کنند؟ واقعا کدام عقل سلیم موارد ذکر شده را تایید می‌کند؟ اگر افعالی که صوفیه مرتکب می‌شوند را نه بزرگان دین تایید کرده و نه عقل سلیم به آن حکم می‌کند، حجت صوفیه برای انجام چنین افعالی چیست؟  

پی‌نوشت:

[1]. ابن جوزی ابوالفرج، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، نشر دانشگاهی، تهران، ص 395
[2]. محمد بن منور، اسرار التوحيد فى مقامات أبى سعيد، مصحح شفیعی کدکنی محمدرضا، آگه، تهران، 1393، صفحه 22
[3]. همان، 27
[4]. عطار محمد بن ابراهیم، تذکرة الاولياء، وانک، تهران، 1388، جلد 2، صفحه 164
[5]. همان، جلد ۱، صفحه ۲۳۵.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.