تفاوت کلی در عرفان و تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پژوهشگران درمورد نسبت عرفان و تصوف و رابطه این دو باهم، اتفاق نظر ندارند و برخی عرفان و تصوف را یکی دانسته و برخی دیگر این دو را متفاوت از هم قلمداد کردهاند. برای روشن شدن مطلب نگاهی کلی به تفاوت عرفان و تصوف میکنیم تا بدانیم این دو واژه از با هم یکی هستند یا متفاوتند.
برای نیل به این مقصود ابتدا به بررسی واژه عرفان میپردازم. عرفان در لغت بـه مـعنای شـناخت و شناسایی است. و در اصطلاح، روش و طریقهای ویژه است که برای دستیابی و شناسایی حقایق هستی و پیوند و ارتـباط انـسان با حقیقت، بر شهود و اشراق و وصول و اتحاد با حقیقت تکیه دارد، و نیل به ایـن مـرتبط را نه از طریق استدلال و برهان و فکر، بلکه از راه تهذیب نفس و قطع علایق و وابـستگی از دنـیا و امور دنیوی و توجه تام به امور روحانی و معنوی و در رأس همه، مبدأ و حـقیقت هـستی میداند.
برای روشـن شدن مکتب عرفان، بهتر است مروری داشته باشیم برپارهای از تعریفها که از سوی اهل عرفان و یـا عـرفان پژوهـان برای "معارف" بیان شدهاست. چرا تعریف عارف بماهو عارف، در واقع ملازم باشناسایی "عـرفان" میباشد.
عبدالرزاق کـاشانی میگوید: «العارف من اشهد الله ذاته و صفاته و اسمائه و افعاله. فالمعرفة حال تحدث عن شهود.»[1]
عبدالرحمن سلمی گفتهاست: «بعضی میگویند: عـارف کـسی است که فنای درحق یافته و هنوز به مقام بقاءبالله نرسیده باشد، و از مـقام تـقلید به مقام اصلاق سیر ننموده. ... واین مـقام بـه طـریق حال و مکاشفه براو ظاهرگشته باشد، نه به طـریق مـجرد علم و معرفت حال»[2] همچنین از قول اوست که: «العارف قلبه لمولاه وجسده لخلقه.»[3]
بوعلی سینا در آغاز نمط نهم "اشارات و تنبیهات" در مقام تعریف عارف و فرق میان او با هـریک از زاهـد و عابد میگوید: «المعرض عن متاع الدنیا و طیباتها یخص باسم الزاهد، و المواظب علی فعل العبادات من القیام و الصیام و نحوهما یخص باسم العابد، و المتصرف بفکره الی قدس الجبروت مستدیما لشروق نور الحق فی سره یخص باسم العارف و قد یترکب بعض هذه مع بعض. [4] آنکه از تنعم دنیا رو گردانده است "زاهد" نامیده میشود. آنکه بر انجام عبادات از قبیل نماز و روزه و غیره مواظبت دارد به نام "عابد" خوانده میشود و آنکه ضمیر خود را از توجه به غیر حق باز داشته و متوجه عالم قدس کرده تا نور حق بدان بتابد به نام "عارف" شناخته میشود. البته گاهی دو تا از این عناوین یا هر سه در یک نفر جمع میشود. اگر چه بوعلی در اینجا زاهد و عابد و عارف را تعریف کرده است ولی ضمنا زهد و عبادت و عرفان را نیز تعریف کرده است. زیرا تعریف زاهد بما هو زاهد و عابد بما هو عابد و عارف بما هو عارف، مستلزم تعریف زهد و عبادت و عرفان است. پس نتیجه مطلب این میشود که زهد عبارت است از اعراض از مشتهیات دنیوی، و عبادت عبارت است از انجام اعمال خاصی که از قبیل نماز و روزه و تلاوت قرآن و امثال اینها، و عرفان مصطلح عبارت است از منصرف ساختن ذهن از ما سوی الله و توجه کامل به ذات حق برای تابش نور حق بر قلب.»
در گام دوم نگاهی به کلمه تصوف میکنیم تا بتوانیم معنی آن را با عرفان مقایسه کنیم و موضوع روشن شود. تصوّف در لغت مشتق از "صوف" (به معنای پشـم گوسفند) است، و صوفی را از آن روی صوفی گفتهاند که لباس پشمینه خشن برتن میکند. سهروردی صاحب "عوارفالمعارف" میگوید: «اشتقاق تصوّف از صوف، از هراشتقاق دیگر مناسبتر است، چه میگویند: «تصوّف، یعنی پشمینه پوشید» همچنان کـه مـیگویند: تَقَمّص یعنی جامه بر تن کردن، پس صوفیان را به لباس ظاهرشان منسوب کردهاند که از هر نسبتی روشنتر است.»[5]
با این حال درمیابیم که دو لفظ عارف و صوفی با یکدیگر متفاوت هستند و تفاوتهایی میان عرفان و تصوّف وجود دارد که باید میان آن دو فرق نهاد. در تاریخ فرهنگ اسـلامی بـه کـسانی بر میخوریم که اطلاق نام صوفی برآنها رواست، امّا به هیچ وجه نمیتوان آنها را عـارف دانـست، مـانند: حسن بصری (متوفای 110 ه.ق) و مالک بن دنبال (متوفای 135 ه ق) و ابراهیم ادهم (متوفای 161 ه ق) و از سـوی دیـگر کسانی را میتوان یافت که به معنای حقیقی کلمه عارف بودهاند، اما صوفی نامیدن آنها، برحسب مـعنای ارتـکازی این کلمه صحیح نیست، مانند ملاحسین قلی همدانی، میرزا جواد ملکیتبریزی، شـاه آبـادی، علامه طباطبایی و حضرت امام خمینی(ره). با این وجود تفاوت این دو لفظ در این مرتبه کاملا واضح و آشکار است و کسانی که عرفان و تصوف را یکی میدانند، حداقل از لحاظ معنی به اشتباه رفتهاند.
پینوشت:
[1]. کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، بـیدار، تهران، ، چ دوم ، 1370، ص 104
[2]. سلمی ابوعبدالرحمن، طبقات الصوفیه، به تـحقیق شریبه نـورالدیـن، مکتبة الخانجی، قاهره، چاپ دوم، 1389م، ص 506
[3]. کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، بـیدار، تهران، ، چ دوم ، 1370، ص 396
[4]. مطهری مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی (کلام-عرفان)، صدرا، تهران، صص 144 و 145
[5]. عوارف المـعارف،مطبوع درحـاشیهاحیاءالعلوم غـزالی، طبع قاهره، ج 1، ص 293-294
افزودن نظر جدید