قیام امام حسین(ع) از منظر فرقه وهابیت
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جهان اسلام معتقد است که نهضت عاشورا، یکی از شعائر بسیار مهم و حرکتی آگاهانه علیه دستگاه ظلم و جور است و این نهضت باید صورت میگرفت تا زنگار آن از روی اسلام اصیل زدوده شود، همان دین اسلامی که پیامبر طی ده سال آن را در شبه جزیره عربستان با چه مشقتهایی پیاده نمود و در راه آن، چه صدمات سنگینی که نخورد، در هر صورت این واقعهی جانسوز در سده اول اسلام یعنی سال 60-61 هجری اتفاق افتاد. صاحب نظران و علمای مذاهب مختلف اسلامی از همان زمانهای نخست بعد از این واقعه ذیل قیام امام حسین (علیه السلام) مطالب زیادی نوشتهاند. متاسفانه در این برهه از زمان، فرقهی ضالهی وهابیت با برداشتهای تحریفآلود و وارونه و هجمههای سنگین از قیام امام حسین، سعی در نقد این مهم تاریخی کردهاند، لذا آنان معتقدند که امام حسین (علیه السلام) بهخاطر برخی عوامل مانند دستیابی به ریاست و حکومت دنیوی قیام کرده و این در حالی است که برای دست یافتن به چنین هدفی، دچار اشتباه فاحش گردیدهاند.
البته تفکرات این فرقه مربوط به زمان حال یا گذشتهی نهچندان دور نیست، بلکه افکار آنان از همان سدههای نخست بوده و سران وهابی فقط آن را بال و پر دادهاند و برداشتهای شخصی و کوتهبینانهی خود را مانند اسلاف خود بیان کردهاند، که هیچ سنخیتی با اصل دین و حتی کتاب قرآن ندارد. ما در این نوشتار به برخی از دیدگاهها و نظرات بزرگان اهل سنت ذیل قیام امام حسین (علیه السلام) میپردازیم که در خط و ربط با وهابیت همعقیده و همفکرند. لذا قضاوت را بهعهده خوانندگان میگذاریم که آنان درباره این نهضت چگونه فکر میکنند. البته همه علمای اهل سنت این گونه فکر نمی کنند وبرخی از آنان قیام امام حسین را تحسین می کنند که برای عدالت خواهی و استکبار ستیزی با دستگاه ظلم فریاد آزادگی سر داد و در این راه جام شهادت نوشید.
قاضی ابوبکر بن عربی اندلسی مالکی (متوفای 543 هجری) از جمله افرادی است که فرقه وهابیت برای او ارزش زیادی را قائل میباشند. او معتقد است که امام حسین با قیام خود وحدت امت اسلامی را بههم زد و مردم به حکم فرمایش پیامبر که فرمود: «فمن اراد ان یفرق امر هذه الامه و هی جمیع فاضربوه- بالسیف کائناً من کان- فما خرج الناس الا بهذا و امثاله. و لو ان عظیمها و ابن عظیمها و شریفها و ابن شریفها الحسین وسعه بیته او ضیعته او ابله...[1] هر کس بخواهد امت متحد اسلام را به تفرقه بکشاند، باید کشته شود (هر کس که میخواهد باشد) هر چند فرزند پیامبر اکرم باشد. بنابراین حسین موافق شریعت جدّش کشته شد. هم چنین دراینباره میگوید: اگر حسین بن علی که بزرگ این امت و پسر بزرگ این امت و شریفترین شخص و پسر شریفترین شخص امت بود، در خانه خود مینشست، یا به زراعت یا دامداری میپرداخت، مقرون به صلاح و صرفه بود، و اگر مردم از او درخواست قیام به حق میکردند، از آنان نمیپذیرفت و توجه به هشدار رسول خدا میکرد، که از فتنه بیم داده شده بود ... چنین حادثه تاسفباری هرگز رخ نمیداد.» ظاهراً این عالم سنّی قیام امام حسین را از پایه و اساس باطل میداند و آن را ردّ میکند. لذا از تفکرات این عالم سنّی ماهیت پوچ و باطل او فهمیده میشود و این که وهابیت چگونه عقاید خود را از این عالم سنی و امثال او استنساخ میکنند.
ابن تیمیه حرّانی (متوفای 728 هجری) یکی دیگر از بزرگان وهابیت است که وهابیها کاملاً افکار خود را از او میگیرند. او نظریه جواز خروج امام حسین (علیه السلام) بر یزید را باطل میداند، لذا در اینباره مینویسد: «لم یکن فی الخروج لامصلحه دین و لامصلحه دنیا بل تمکن اولئک الظلمه الطغاه و کان فی خروجه و قتله من الفساد ما لمیکن حصل اوقعد فی بلده...[2] مفسده چنین خروجی از مصلحتش بیشتر بوده و در خروج و قیام حسین هیچگونه مصلحت دنیایی و دینی وجود نداشته است، چرا که حسین آنچه را که از کسب خیر و دفع شر در نتیجه قیامش بهدنبال آن بود، بهدست نیاورد و حتی با قیام و کشته شدنش خوبی کاهش یافت و بدی فزونی گرفت، بلکه قتل حسین از کارهایی بود که فتنههای زیادی را دامن زد.»
او در جای دیگری، میان قتل عثمان و شهادت امام حسین (علیه السلام) مقایسهای غلط را دنبال میکند و قیام حضرت را بیاجر و پاداش معنوی میداند و مینویسد: «کما کان قتل عثمان مما اوجب الفتن و ترک قتلا هم و الخروج علیهم هو اصلح الامور للعباد فی المعاش و المعاد و ان من خالف ذالک متعمداً او مخطئاً لم یحصل بفعله صلاح بل فساد.[3] بیشک اجر و ثواب عثمان نزد خدا بیشتر و گناه قتلش بیشتر از گناه کسی است که حاکم و زمامدار مسلمانان نبود، اما برای دستیابی به حکومت، خروج کرده است، چرا که عثمان از خود صبر پیشه کرد و برای حفظ جان خویش، با قاتلانش نجنگید...» ظاهراً ابن تیمیه تلاش میکند که قیام امام حسین (علیه السلام) را دارای مفسده معرفی کند و آن را دارای بدیهای فراوان جلوه دهد و فاقد هر اجر و فضیلتی بداند.
ابن کثیر یکی دیگر از علمای اهل سنت (متوفای774هجری) در کتاب خود بحث مفصلی دارد، تحت عنوان «قصه الحسین بن علی و سبب خروجه باهله...» به جریان مهم قیام کربلا پرداخته است. او در این کتاب هدف قیام حضرت را طلب حکومت و دستیابی به قدرت بیان میکند و انگیزه قیام را دنیوی میداند.[4] پس نتیجه سخن او این است که کسیکه بهدنبال قدرت و حکومت است و وقتی وارد جنگ نابرابر میشود، طبیعتاً نتیجه آن کاملاً معلوم است و آن چیزی جز کشته شدن نمیباشد. پس هم جاه و مقام را بهدست نیاورد و هم چیزهایی که از قبل داشت را نیز از دست داد و از بین برد.
پینوشت:
[1]. العواصم من القواصم، ابن عربی اندلسی مالکی، دارالجیل، بیروت، لبنان، (1407ق)، ص232.
[2]. منهاج السنه، ابن تیمیه، جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، عربستان، چاپ اول، (1406ق)، ج4 ص530.
[3]. همان، ج2 ص531.
[4]. البدایه و النهایه، ابن کثیر، دار التراث العربی، بیروت، لبنان، (1408ق)، ج8 ص160.
افزودن نظر جدید