آیا دلیل تقریر با سران بهائی تطابق دارد
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جناب حسینعلینوری رهبر فرقهی بهائیت، در آثارش، تلاش نموده تا بسیاری از کمبودها و خلأهای مشروعیتی خود و جناب علیمحمد شیرازی را به وسیلهی دلیل تقریر [1] جبران کند. حسینعلینوری در شرح دلیل تقریر، شجاعت و استقامت علیمحمد شیرازی و بابیان را دلیلی بر حقانیت این مسلک، شمرده است.
حسینعلی در لوح سلطان میگوید: «این طائفهی امری که به آن معروفاند آن را حق دانسته و اخذ کردهاند. لذا از ما عندهمم ابتغاءً لما عند الله (از آنچه نزد ایشان است در طلب آنچه نزد خداوند است) گذشتهاند و همین گذشتن از جان و در سبیل محبت رحمان گواهیست صادق و شاهدیست ناطق علی ما هم بدّعون (بر آنچه ادعا میکنند). آیا مشاهده شده که عاقل من غیر دلیل و برهان از جان بگذرد و اگر گفته شود این قوم مجنوناند، این بسی بعید است؛ چه منحصر به یک نفس و دو نفس نبوده؛ بلکه جمعی کثیر از هر قبیل از کوثر معارف الهی سرمست شده به مشهد فدا در رَه دوست، به جان و دل شتافتهاند».[2]
اما باید دانست که هرچند دلیل تقریر، مبنای صحیحی ندارد [3] و موارد نقضی با آن تطابق دارد که مشروعیت آن را زیر سؤال میبرد [4]؛ با فرض پذیرش دلیل تقریر نیز در تطبیق آن، با سران بابی و بهائی، دچار مشکل هستیم. و به بیان سادهتر، دلیلی که پیشوایان بهائی برای حقانیت خود مطرح کردهاند، با ایشان تطابق ندارد. چرا که استقامت پیشوایان بر هدف خود که شرط اصلی تحقق دلیل تقریر است، در سران بابی و بهائی یافت نمیشود. در ادامه به چند گزارش تاریخی از رفتار سران بابی و بهائی که در تناقضی آشکار با شرط دلیل تقریر که همان استقامت است، اشاره میکنیم.
اول: نهایت پایمردی و استقامت علیمحمد شیرازی در راه هدف خود، تنها با خوردن یک سیلی از حاکم شیراز درهم میشکند و کارش به توبه میکشد.[5] همچنین وی در سال 1264 ق، بعد از شرکت در مجلس ناصرالدینشاه قاجار، با نواخته شدن یازده ضربه تازیانه بر کف پایش، ازتمام ادعاهایش دست شست و توبهنامهی کتبی نوشت.[6] حال باید پرسید چگونه شخصی که دو مرتبه از ادعاهای خود دست کشید و توبه کرد را میتوان به عنوان مظهر استقامت شناخت و دلیل تقریر را با او منطبق ساخت!
دوم: در زندگی جناب حسینعلی نوری رهبر فرقهی بهائیت، کسی که برای اولینبار دلیل تقریر و استقامت را مطرح کرده، نیز میتوان نشانههایی از عدم استقامت در دعوت وی را مشاهده کرد. به طور مثال جناب بهاءالله که مدعی مقام پیامبری بود، تحت فشار هواداران صبحازل و به دستور او، به مدت دو سال صحنه را ترک و آوارهی کوههای سلیمانیه شد [7] و استقامتی از خود در مقابل بلایا و آزارهای مخالفین نشان نداد.
حسینعلی نوری که استقامت را به عنوان شرط دلیل تقریر معرفی میکند، در زمان تبعید، از ترس دولت عثمانی به ابراز عقاید خود نمیپردازد و به عنوان یک مسلمان در نماز جماعت مسلمین شرکت میکرد [8]، با آنکه او این نماز را منسوخ شده میدانست و خواندن نماز جماعت در آئین او حرام بود.[9]
بنابراین، ملاحظه شد که حتی بر فرض پذیرش دلیل تقریر، به هیچ عنوان نمیتوان باب و بهاء را صاحب استقامت و نفوذ دانست؛ چرا که ایشان در راه خود ثابت قدم نبوده و معتقدان به دلیل تقریر، نمیتواند ادعای نبوت آنها را قبول کنند.
پینوشت:
[1]. منظور ایشان از دلیل تقریر؛ نفوذ و بقای ادعای پیامبری شخصی، دلیل حقانیت او و شریعتش میباشد.
[2]. حسینعلی نوری، لوح مبارک سلطان ایران، هندوستان، دهلی نو: محفل ملی روحانی بهائیان هندوستان، 132 بدیع، ص 39-38.
[3]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: نقد مبانی دلیل تقریر در اثبات بهائیت
[4]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: نقد توجیه ابوالفضل گلپایگانی، بر اثبات دلیل تقریر
[5]. اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، نسخه دیجیتال کتابخانه بهائی، ص 129.
[6]. ابوالفضل گلپایگانی، کشف الغطاء، عشقآباد: 1337 ق، ص200 به بعد.
[7]. حسینعلی نوری، هوفمایم آلمان: لجنهی ملی نشر آثار بهائی به لسان فارسی و عربی، 1998 م، ایقان، ص 661.
[8]. شوقی افندی، قرن بدیع، انتاریو، کانادا: مؤسسه معارف بهائی به لسان فارسی، چاپ دوم با تجدید نظر، 1992 م، ص 82.
[9]. حسینعلی نوری، اقدس، بمبئی: مطبعه ناصری، 1314 ق، ص 12.
افزودن نظر جدید