تاملی در گفتار ابن ابی الحدید حول قضیه فدک
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ زمان جاهلیت، زمان تیره و تاری بود، که مردم به جز قتل و غارت و خونریزی عادت به افعال و اعمال نیک نداشتند، و چه بسا به این قبیل کارها فخر و مباهات هم میکردند و جزء آداب و رسوم لاینفک در آن زمان بود، بردهداری از یک طرف، تصاحب اموال ضعفاء و زور گفتن از طرف دیگر و قتل و کشتار همدیگر برای اموال بیشتر، همه و همه طوری مردم عصر جاهلیت را بار آورده بود، که بویی از فرهنگ و تمدن نبرده بودند، تا اینکه ناگهان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور کرد و با نور تابناک و احکام درخشنده قرآن، جهان هستی را روشن نمود. گرچه دیری نپائید و پس از رحلت رسول خدا بین مسلمین اختلاف ایجاد شد و اسلام اصیل منحرف گشت، اما وقایع و حوادث هیچگاه از منظر صاحبنظران و حقگویان پوشیده نماند، ما در این مختصر نوشتار سخن برخی از بزرگان اهل سنت را ذیل قضیه فدک از قول خودشان نقل میکنیم و قضاوت را به عهده حقیقتجویان قرار میدهیم.
در کتاب سیره ابن هشام نقل شده است که: ابیالعاص، داماد پیامبر، شوهر زینب از مردان نیک و شریف و از تاجران بزرگ مکه بود. او با دختر پیامبر اکرم در زمان جاهلیت ازدواج نمود و پس از بعثت، بر خلاف همسر خود به آیین اسلام نگروید. او در جنگ بدر اسیر شد و همسرش زینب در آن روزها در مکه بهسر میبرد، و چون شنید پیامبر اکرم اسیران جنگی بدر را در قبال پرداخت فدیه آزاد میکند، او برای آزادی شوهر خود گردنبندی را که مادرش خدیجه در شب زفاف به او بخشیده بود را، برای پیامبر فرستاد و چون چشم پیامبر بر آن گردنبند افتاد، سخت گریه نمود. چرا که یاد فداکاریهای خدیجه در آن لحظات سخت در ابتدای ظهور اسلام برای پیشبرد آیین توحید خرج کردن ثروتش در راه اسلام، افتاد و حضرت ناراحت شد، و از طرف دیگر پیامبر اکرم برای حفظ احترام اموال مسلمانان، رو به یاران خود کرد و فرمود: «این گردنبند متعلق به شما و در اختیار شماست، اگر مایل هستید، گردنبند او را ردّ کنید و ابیالعاص را بدون پرداخت فدیه آزاد نمائید. یاران پیامبر با پیشنهاد حضرت موافقت کردند. پیامبر هم از ابوالعاص پیمان گرفت، که زینب را رها سازد و به مدینه بفرستد، او نیز به پیمان خود عمل کرد و خود نیز اسلام آورد.»[1]
ابن ابی الحدید معتزلی، این عالم بزرگ اهل سنت، پس از تذکر این جریان میگوید: داستان زینب را برای استادم ابوجعفر خواندم، او آن را تصدیق کرد و بعد افزود: آیا مقام فاطمه بالاتر از زینب نبود؟ آیا شایسته نبود، که خلفاء قلب فاطمه را با پس دادن «فدک» بهدست میآوردند؟ بر فرض که فدک مال مسلمانان بود. ابن ابی الحدید میگوید: من گفتم، فدک طبق روایت: «پیامبران چیزی به ارث نمیگذارند، از آن مسلمانان بود. چگونه ممکن است، مال مسلمانان را به دختر پیامبر بدهند؟ استاد گفت: مگر گردنبند زینب که برای آزادی ابوالعاص فرستاده شده بود، مال مسلمین نبود؟ گفتم: پیامبر اکرم صاحب شریعت بود و زمام امور در تنفیذ حکم در دست او بود، ولی خلفاء چنین اختیاری را نداشتند.» استاد در پاسخ گفت: من نمیگویم که خلفاء به زور، فدک را از مسلمانان میگرفتند و به فاطمه میدادند، من میگویم چرا خلیفه وقت، رضایت مسلمانان را در پس دادن فدک جلب نکرد؟ چرا به مانند پیامبر برنخاست و در میان اصحاب او نگفت: مردم زهرا دختر پیامبر شماست، او میخواهد مانند زمان پیامبر، نخلستانهای فدک در اختیار او باشد، آیا حاضرید با طیب نفس و رضایت قلبی فدک را به زهرا پس بدهید؟»
ابن ابی الحدید در پایان مینویسد: من در برابر بیانات شیوای استاد خود پاسخی نداشتم و فقط به عنوان تایید ایشان گفتم: ابوالحسن عبدالجبار، نیز چنین اعتراضی به خلفا دارد و معتقد است اگر چه رفتار خلفاء بر طبق شرع بوده ولی احترام زهرا و مقام او ملحوظ نگردیده است.[2] بازهم ابن ابیالحدید در جای دیگری میگوید: من به علی بن فارقی استاد و مدرّس عربی بغداد گفتم: «سالت علی بن فارقی مدرس المدرسه العربیه ببغداد، فقلت له: اکانت فاطمه صادقه؟...[3] آیا فاطمه در ادعایش راستگو بوده یا نه؟ پاسخ داد: بلی! گفتم: پس چرا خلیفه، فدک را به او برنگرداند؟ استاد تبسمی کرد و گفت: ای ابن ابی الحدید! اگر فدک را ردّ میکردند، ناچاراً باید حق عمده، «خلافت» را نیز برمیگرداندند.»
پینوشت:
[1]. سیره ابن هشام، دارالمعرفه ، بیروت، لبنان، تصحیح شبلی، ج1 ص651-ص658.
[2]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، مکتبه آیه الله نجفی مرعشی، قم، ایران، ج14 ص191. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. مناظرات فی العقائد و الاحکام، عبدالله حسن، نشر دلیل ما، قم، ایران، 1386ش، ص144.
دیدگاهها
علیرضا پرتوی
1395/05/21 - 13:05
لینک ثابت
سلام خدمت نویسنده محترم. کلام
خادم الزهراء (س)
1401/12/03 - 01:19
لینک ثابت
سلام خداوند بر فاطمه زهراء
افزودن نظر جدید