دیدگاه علمای اهل سنت نسبت به مهدی موعود (ع)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عقیده به منجی عالم و مهدی موعود، یک عقیده فراگیر و مشترک در میان تمام فرق اسلامی است و مختص به یک فرقه یا گروه خاصی نیست و تمام ادیان الهی و فرق و مذاهب اسلامی ظهور این منجی بزرگ را نسل به نسل و سینه به سینه خبر دادهاند، البته در اسم او اختلاف نظر دارند، اما در اصل موضوع، همه متفق القول هستند، در دین اسلام، بهخصوص در مذهب شیعه این موضوع، بسیار عمیقتر و جدّیتر عنوان شده است، بهطوری که مذهب تشیع اعتقاد داشتن به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را در ردیف اعتقاد به وقوع قیامت و تکذیب و تصدیقش را در ردیف تکذیب و تصدیق پبامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میداند، لذا روایتی از رسول خدا وارد شده که حضرت فرمودند: «لاتقوم الساعه حتی یقوم القائم الحق منا و ذلک حین باذن الله عزوجل و من تبعه نجا و من تخلف عنه هلک.[1] مدت زمانی نمیگذرد تا اینکه قیام میکند قائم ما به اذن خداوند و کسانیکه پیروی کنند، نجات مییابند و کسانیکه تخلف کنند، از او نابود میشوند.» و یا فرمودند: «من انکر القائم من ولدی فقد انکرنی.[2] کسیکه انکار کند قائم از فرزندان من را به تحقیق مرا انکار کرده است.»
احادیث فراوانی از طریق فریقین از پیامبر اکرم و ائمه معصومین (علیهم السلام) درباره ظهور مهدی و سایر خصوصیات آن حضرت وارد شده که به آسانی میتوان ادعای تواتر کرد.
لذا ابن حجرعسقلانی در کتاب «نزهة الخواطر» مینویسد: «خبر متواتر، مفید یقین است و عمل کردن به آن، نیازی به بحث ندارد.»[3] از طرف دیگر ابن خلدون منکر این موضوع و عقیده است، چرا که در زمان او تب مهدویت بسیار بالا بود و افراد فرصت طلب برای پیشبرد اهداف خود از عنوان مهدی موعود استفاده میکردند. بهخاطر همین او در عقیده خود بیاعتقاد شده و در صحت احادیث شبهه کرده و در مقدمه کتابش مینویسد: «... این است که غالباً بسیاری از کمخردان، ریاکارانه برای تبلیغ و دعوت بدان جایگاه میشتابند و خیالات پوچ و احمقانهای در سر میپرورند که به منظور خویش نایل آیند و دعوت خود را به کمال رسانند، در حالیکه بیشتر آنان جان خود را در این راه از دست داده و بهقتل رسیدهاند...»[4] اما نهایتاً در همین کتاب مینویسد: «آنچه در میان عموم مسلمانان به مرور زمان، شهرت یافته این است که ناچار باید در آخرالزمان، مردی از خاندان پیامبر اکرم، ظهور کند و دین را تأیید بخشد و عدل و داد را آشکار کند و او را مهدی مینامند...»[5]
شیخ منصور علی ناصف از بزرگان ایشان در کتاب خود مینویسد: «احادیث متواتر مفید یقین است و این همه احادیث را چگونه برخی نمیپذیرند، آیا برای آنان دلیل قانع کنندهای نیست که به انکار اصل موضوع آن میپردازند؟ آیا این همه احادیث که محدثین اعتراف به تواتر آنها کردهاند ضعیف است؟» لذا ایشان به نقل از شوکانی، عالم بزرگ اهل سنت که در کتابش نوشته، مینویسد: «احادیث درباره مهدی موعود از حدّ تواتر هم فراتر رفته و اگر کسی ذرهای ایمان و مختصری انصاف داشته باشد، هیچ وقت نمیتواند در اصالت اینگونه احادیث و روایات وارده و صحت این عقیده شک و تردید نماید.»[7]
عالم دیگر اسلامی از هند به نام سیّد امیرعلی در کتاب «روح اسلام بعد از تاریخ تکوین عقاید اسلامی» و بحث مختصر درباره چگونگی اعتقاد به مهدی موعود در اسلام نوشته است: «پژوهشگران ادیان و فرق اسلامی درباره مهدی هیچگاه دستخوش دشواری نخواهند شد و هر گروه و فرقه و مذهبی او را با نام خاص میشناسند، و در ادامه مینویسد: «...شرایط عصری که در اسلام، عقیدهی مهدی موعود به دو صورت مشخص خود (شیعه و سنی) تکوین یافته است، همان شرایطی است که در تاریخ ادیان دیگر دیده میشود، هر زمان که در اسلام، دستها بهسوی آسمان برافراشته میشود، همانند لبهای دعاگوی فرزندان اسرائیل و پیروان مسیح، ظهور مبعوث موعود آسمانی را التماس میکنند، تا مگر هر چه زودتر جهان را، از رنج و گناه رهایی بخشد.»[8]
پس نتیجه اینکه اگر قرار بر این باشد، که مهدی موعود ظهور کند، سبب پیدایش او، همان پریشانی و آشفتگی اوضاع جهان، خصوصاً در دین اسلام است، که فقط نامی از آن باقی مانده بود و با اسلام پیامبر فاصله زیادی گرفته است، چرا که بدعتها و ناهنجاریهای بسیاری بر این دین وارد شده که با ظهور این منجی، تمام آنها محو و نابود میشود و دین اصیل اسلامی، یکبار دیگر توسط مهدی موعود برای مردم بازگو میشود و به تمام جهانیان عرضه میگردد.
پینوشت:
[1]. بحارالانوار، علامه مجلسی، موسسه الوفاء، بیروت، لبنان، ج51 ص65.
[2]. همان، ج51 ص73.
[3]. نزهة الخواطر، ابن حجر عسقلانی، مطبعه مجلس، دائر المعارف العثمانیه، حیدر آباد، هند، ج3 ص12.
[4]. مقدمه ابن خلدون، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، تهران، (1363ش)، ترجمه گنابادی، ج1 ص641.
[5]. همان، ج1 ص607.
[6]. التاج الجامع للاصول، شیخ منصور علی ناصف، ناشر نور محمد آخوند بازیار، گنبد کاووس، ایران، (1363ش)، ج5 ص327.
[7]. همان، ج5 ص327-ص329.
[8]. روح اسلام، سید امیر علی، نشر شفق، قم، ایران، (1354ش)، ص202.
افزودن نظر جدید