مبانی نظری هندوئیسم

  • 1395/02/16 - 10:45
درباره‌ی هندوئیسم شاید پیدا کردن یک مبنای اصلی که بتوان انواع گرایش‌های فرعی این دین را در آن تحلیل کرد دشوار باشد. اما از نگاه پژوهشگرانی که در زمینه‌ی دین و عرفان هندویی تحقیق نسبتاً خوبی نموده‌اند می‌توان این مبانی را چنین توصیف کرد. مثلاً میشل مالرب می‌نویسد: «نزدیک شدن به دین هندویی بسیار گمراه کننده است».

پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ درباره‌ی هندوئیسم شاید پیدا کردن یک مبنای اصلی که بتوان انواع گرایش‌های فرعی این دین را در آن تحلیل کرد دشوار باشد. اما از نگاه پژوهشگرانی که در زمینه‌ی دین و عرفان هندویی تحقیق نسبتاً خوبی نموده‌اند می‌توان این مبانی را چنین توصیف کرد. مثلاً میشل مالرب می‌نویسد: «نزدیک شدن به دین هندویی بسیار گمراه کننده است. در نخستین ورود، خدایان فراوان می‌بینیم با شکل‌های عجیب و غریب که روشن نیست به چه کار می‌آیند و در اسطوره‌های بی‌پایان در هم می‌آمیزند...».
آنگاه مالرب در زمینه مبانی نظری هندوئیسم می‌نویسد: «مانند بیشتر دین‌ها، افکار دین هندو از جهان هستی به پیروی از تراز فرهیختگی پیروان آن گونه‌گون است... در دین هندو آنچه بنیادی است چیز دیگری است. تنها این را بگوییم که بنابر متون کهن مرکز کیهان یک کوه است، کوه مرو و سه جهان وجود دارد: زمین، آسمان و یک فضای میانگین بین زمین و آسمان. نکته‌ی مهم‌تر این است که هندویسم کیهان را به آن معنا که مسیحیت و اسلام باور دارند، آفریده نمی‌شناسد. به واجب‌الوجودی باور دارد که چون یک ذات مطلق که در زمان و مکان نمی‌گنجد، از دایره‌ی احساس بیرون است و نام او «برهما» است. کیهان برآمده از اوست همچو هوا که از دم برآوردن در فضا می‌پراکند.
با این همه براهما که در زمان و مکان نمی‌گنجد و از دایره‌ی احساس بیرون است دو، تن در ایزد دیگر در می‌آید که مردم به آن‌ها دسترسی دارند. یکی از این دو «شیوا» نام دارد که خدایی است پر جنب‌وجوش که چون زندگی ما پی‌درپی می‌سازد و ویران می‌کند. نام ایزد دوم «ویشنو» است. او بر خلاف ایزد نخست ایستا است. از جا نمی‌جنبد و سامان جهان را نگهدارنده است».[1]
در کتاب هندوئیسم آمده است: «در اساطیر بعدی هندو سه خدا: براهما، ویشنو و شیوا با هم نشان‌دهنده‌ی سه جلوه‌ی برترین‌اند. براهما آفریننده و ویشنو نگهدارنده و شیوا ویران کننده‌ی جهان‌اند. ما این سه فعالیت را در دور و بر خود می‌بینیم و تصور می‌شود که این سه خدا نشان دهنده‌ی «برترین» در این نقش‌های متفاوت باشند. از این سه خدا، شاید پرستش برهما کهن‌تر باشد».[2]
همچنین در کتاب ادیان جهان باستان آمده است، نخست باید از مفهوم «برهمن» یا مطلق متافیزیک نام برد. همه چیز از برهمن سرچشمه می‌گیرد و همه‌چیز به او باز می‌گردد. برهمن فی‌نفسه ناشناخته و ناشناختنی است. اما انسان می‌تواند او را در شکل chit ,sat , anahda تجربه کند یعنی به صورت منشاء و تجسم واقعیت و سعادت.
دومین مورد مفهوم «آتمان» روح یا نفس است. معنای این مفهوم در اعتقاد هندوها در این حقیقت نهفته است که نفس واقعی همه آدمیان با برهمن یکی است و هنگامی که این تطابق و وحدت تحقق یابد جستجو برای رستگاری به پایان می‌رسد. اما روح فردی که هنوز وحدت خود را با برهمن درنیافته است، تحت عنوان «جیوآتمان» مورد بحث قرار می‌گیرد.
مرحله حیاتی در فرآیند کسب آگاهی از وحدت، «موکشا» نامیده می‌شود که به معنای رهایی و نجات است. مفهوم اصلی این فرآیند آزاد ساختن نفس از بند خواهش‌هایی است که نفس را به نیازهای تن مقید می‌سازد و این خود راه تحقق وحدت با برهمن است اما آدمی در طی زندگی خویش تنها در موارد معدودی موفق به تزکیه‌ی کامل نفس می‌شود و در نتیجه فقط شماری ناچیز از آدمیان می‌توانند به حصول موکشا بیش از مرگ جسمی که خانه روح آنان است امیدوار باشند. اما روح باقی است و به هستی خود در اشکال جدید ادامه می‌دهد و این حرکت تا زمان رسیدن به تزکیه کامل قطع نمی‌گردد. در واقع روح پیش از این در اشکال بی‌شماری تولد و مرگ را تجربه کرده است. این نتایج پیوسته یا این اقیانوس تولد و مرگ تا زمانی که نشانی از خواهش‌های نفسانی کور باقی مانده است ادامه خواهد یافت. هندویان این سیر پیوسته تولد و مرگ را «سامسارا» می‌نامند.[3]

پی‌نوشت:

[1] . میشل مالرب، انسان و ادیان، ترجمه مهران توکلی، تهران: نشر نی، ۱۳۹۰، ص ۱۵۰، ۱۴۹.
[2] . ک.م.سن، هندوئیسم، ترجمه: ع. پاشایی، تهران:نشر فکر روز، ۱۳۷۵، ص ۷۵.
[3] . اسماعیل منصوری لاریجانی، عرفان اسلامی، تهران: نشر بین‌الملل، ۱۳۸۸، ص ۲۷۹.

جهت مطالعه بنگرید به: اسماعیل منصوری لاریجانی، عرفان اسلامی...

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.